از دعاى آن حضرت است که هرگاه حادثه غمانگیز رخ مىداد و یا پیشآمدى دردناک مىرسید و در هر غم و اندوه؛ آنچه از این دعا به دست مىآید و شایسته است که خواننده این دعا درس عرفانى از آن بگیرد آن است که انسان هر اندازه بار مصیبت و گرفتارى بر دوشش سنگینى کند و بر اعصاب او فشار آورد نباید فکر یأس و نومیدى بر او چیره شود بلکه به عکس شایسته است که روح رجاء و امیدوارى همچنان در قلب او زنده بماند زیرا معتقد است بر خداى توانایى که زمام همۀ امور به دست قدرت اوست و در مقابل عظمت او همه چیز ناچیز و ذلیل است و این نه مطلبى است سهل در زندگى بلکه یکى از مهمترین اساس معیشت در دنیا و سعادت در آخرت همین روح رجاء و امیدوارى است.
یا من تحلّ به عقد المکاره و یا من یفثأبه حدّ به حمى الشّدائد و یا من یلتمس منه یلتمس به المخرج الى روح الى محلّ الفرج ذلّت لقدرتک بقدرتک الصّعاب و تسبّبت و تشبّکت بلطفک الأسباب و جرى بقدرتک بطاعتک القضاء و مضت على ارادتک ذکرک الأشیاء فهی بمشیّتک دون قولک مؤتمره و بإرادتک دون نهیک وحیک منزجره انت المدعوّ للمهمّات و أنت المفزع فی الملمّات لا یندفع منها الاّ ما دفعت و لا ینکشف منها الاّ ما کشفت و قد قد نزل بی یا ربّ ما قد تکأدّنی ما تکا أدنیثقله و ألمّ بی ما قد بهظنی حمله ما بهظنی حمله و بقدرتک اوردته علیّ و بسلطانک وجّهته الیّ فلا مصدر لما اوردت و لا صارف لما وجّهت و لا فاتح لما اغلقت و لا مغلق لما فتحت و لا میسّر لما عسّرت و لا ناصر لمن خذلت فصلّ على محمّد و آله و افتح لی یا ربّ باب الفرج و لا فاتح لما اغلقت فافتح لی الهی ابواب الفرج بطولک و اکسر عنّی سلطان الهمّ بحولک و أنلنی حسن النّظر فیما شکوت فیما شکوت الیک و أذقنی حلاوه الصّنع فیما سألت فیما سألتک وهب لی من لدنک رحمه و فرجا هنیّا و هب لی الهی من لدنک فرجا هنیئا و اجعل لی من عندک مخرجا وحیا و لا تشغلنی بالإهتمام عن تعاهد تعهّد فروضک و استعمال سنّتک سننک فقد ضقت لما نزل بی یا ربّ ذرعا فقد ضقت بما نزل بی ذرعا و امتلأت بحمل ما حدث علیّ همّا و أنت القادر على کشف ما منیت به و دفع ما وقعت فیه فافعل بی ذلک و إن فافعل ذلک بی الهی و إن لم استوجبه منک یا ذا العرش العظیم یا ذا العرش العظیم اللّهمّ صلّ على محمّد و آله ازکى صلوه و أتمّها و أنماها و أکملها یا أرحم الرّاحمین.
میان مؤمن و ملحد فرقهاى بسیار است و یکى از آنها ارتباط با دعا دارد بدین معنى که شخص ملحد و بىایمان وقتى در میان امواج گرفتارى و محنت محاصره مىشود دستش از همه بریده و بىقید و شرط تسلیم پیشآمد مىشود زیرا که معتقد به امرى ما فوق طبیعت نیست و در جهان طبیعت قدرتى را نمىشناسد که بتواند نظام طبیعت را شکافته و برخلاف جریان معجزهاى بیافریند، امّا مؤمن بخاطر آنکه قدرت مافوق الطبیعه را باور کرده هرگز یأس به خود راه نمىدهد و در هر شرایطى چشم امید به سوى آن قدرت حاکم بر تمام عالم وجود دارد و خدایى را مىشناسد که مهربان است و دعاى دردمندان را مىشنود و مىپذیرد چنانچه امیر المؤمنین علیه السّلام مىفرماید: اگر آسمان و زمین بر بندهاى بهم دوخته شده باشد ولى آن بنده تقوا داشته باشد خداى تعالى براى او از همان محیط بهم دوخته شده راه خروجى براى او باز مىکند «و لو ان السماوات و الارضین کانتا على عبد رتقا ثم اتقى الله لجعل له منهما مخرجا(نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه ۱۳۰) و شاید این فرموده حضرت الهام گرفته از آیه شریفه باشد که فرماید: « وَ مَنْ یَتَّقِ اللّٰهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاٰیَحْتَسِبُ» (سوره طلاق، آیه ۲) و نشأت یافته از آیه مبارکه : « وَ لاٰتَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللّٰهِ إِنَّهُ لاٰ یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّٰهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکٰافِرُونَ» (سوره یوسف، آیه ۸۷) و همان گونه که در زندگى روحى و معنوى روح امید عامل سعادت و خوشبختى است همچنین در امور مربوط به جهان طبیعت نیز دلیل رستگارى و موفقیّت است و در مقابل آن، صفت یأس عامل بدبختى و خاکسارى است چه مردمى که در زندگى بهر دلیل نومید باشند به سعى و عمل نمىپردازند و از اینرو دشمن را در صحنه کارزار که سراسر جهان میدان جنگ است بر خود چیره و میدان را براى حصول آرزوهاى او خالى مىکنند؛
به گفته مولانا : این جهان مسجد آدمکش است که در یکى از شهرها بود و هرکس یک شب در آن مسجد مىخفت صبحگاه جسد بىروح او را از مسجد بدوش مىکشیدند :
هرکه دورى بىخبر چون کور رفت
صبحدم چون اختران در گور رفت
و سرّ این مطلب بر کسى فاش نشده بود و هرکس به گونهاى تحلیل مىکرد تا آنکه مردى که از نیروى اراده به حدّ کافى برخوردار بود تصمیم گرفت که شب را در آن مسجد سحر کند و هر چند ناصحان مشفق گفتندش که قصد جان خویش مکن وى در پاسخ گفت که من اصولا از زندگى سیرم و مىخواهم کشته شوم.
گر شدید اندر نصیحت جبرئیل
مى نخواهد خوث در آتش خلیل
جبرئیلا رو که من افروخته
بهترم چون عود و عنبر سوخته
بهر صورت رفت و در میان مسجد خوابید صداهاى ترسآور به گوشش مىرسید ولى او بجاى آنکه بترسد و خود را ببازد:
برجهید و بانگ برزد کاى کیا
حاضرم اینک اگر مردى بیا
در زمان بشکست زآواز آن طلسم
زر همى ریزید هر سو قسم قسم
پُر
شد آن مسجد ززر هر جایگاه
مرد حیران شد ز تقدیر اله
طغرائى اصفهانى گوید:
اعلّل النفس بالآمال أرقبها
ما اضیق العیش لولا فسحه الأمل
دعا بلا را رفع مىکند
سید شارح قدّس سرّه در مقدّمه این دعا چند روایت آورده که به مناسبت به ذکر آنها تبرّک مىجوئیم: از امیرالمؤمنین علیه السّلام رسیده است که هرگاه هول و وحشت شدّت یافت پس پناهگاه خداى تعالى است «اذا اشتدّ الفزع فالى اللّه المفزع»
ثقه الاسلام کلینى به سند صحیح از امام موسى بن جعفر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: هیچ بلایى بر بنده نازل نمىشود که خداى تعالى به دل او بیندازد که دعا کند مگر اینکه رفع آن بلا نزدیک خواهد بود و هیچ بلایى بر بنده نازل نمىشود که آن بنده از دعا کردن خوددارى بکند مگر آنکه آن بلا طولانى خواهد بود پس هرگاه که بلا نازل شد بر شما باد که دعا و تضرّع بدرگاه خداى تعالى داشته باشید. «ما من بلاء ینزل على عبد مؤمن فیلهمه اللّه عزّ و جل الدّعاء الاّ کان کشف ذلک البلاء و شیکا و ما من بلاء ینزل على عبد مؤمن فیمسک عن الدعاء الاّ کان ذلک البلاء طویلا فاذا نزل البلاء فعلیکم بالدعاء و التضرّع الى اللّه»
و از امام صادق علیه السّلام روایت مىکند که فرمود: آیا بلاى دراز مدّت را از کوتاه مدّت تشخیص مىدهید؟ عرض کردیم: نه فرمود: هرگاه به دل یکى از شما الهام شد که هنگام بلا دعا کند پس بدانید که آن بلا کوتاهمدت است «هل تعرفون طول البلاء من قصره؟ قلنا: لا قال: اذا الهم احدکم الدعاء عند البلاء فاعلموا ان البلاء قصیر»
و در روایت صحیح از امام موسى بن جعفر علیه السّلام روایت شده که فرمود: دعاى خالص براى خدا و به سوى خدا رفتن بلا را بازمىگرداند درحالىکه تقدیر شده و قضاى الهى نیز جارى شده و نمانده مگر عملى شدن آن پس هرگاه خداى عزّ و جلّ خوانده شود و از او مسئلت شود بلا را به نحوى بازمىگرداند «الدعاء للّه و الطلب الى اللّه یرّد البلاء و قد قدّر و قضى و لم یبق الاّ الامضاء فاذا دعى اللّه عزّ و جلّ و سئل صرف البلاء صرفا».
برای مطالعه کامل متن دعا به همراه ترجمه و شرح آن اینجا را کلیک نمایید.
آخرین دیدگاهها