Tag: پاکسازی نفس

خودسازی یا تزکیه و تهذیب نفس

خودسازى یا تزکیه و تهذیب نفس، اثر آیت‌الله ابراهیم امینى در عصر حاضر است که به زبان فارسى پیرامون خودسازى و تزکیه نفس نوشته شده است. کتاب، داراى ۲ بخش است، البته قبل از آغاز بخش اول و بعد از پیشگفتار، مطالبى مقدماتى در ذیل ۲ عنوان کلى که هرکدام، عناوین جزیى متعددى را در بر گرفته‌اند، ارائه شده است. نگارش کتاب، به‌صورت روان و سلیس بوده و براى عموم، قابل فهم است.

مؤلف، در پیشگفتار کتاب قبل از شروع در بحث، تذکر این نکته مهم را ضرورى دانسته‌اند که لازمه خودسازى و تزکیه نفس، گوشه‌گیرى و ترک مشاغل دنیوى و عدم قبول مسئولیت‌هاى اجتماعى نیست، بلکه چنان‌که در طى مباحث کتاب روشن خواهد شد، انزوا و عدم قبول مسئولیت‌هاى فردى و اجتماعى، منافى خودسازى و تکمیل و تهذیب نفس مى‌باشد. اسلام از مسلمین مى‌خواهد درعین‌حال که در بین مردم زندگى مى‌کنند و به انجام وظایف فردى و اجتماعى اشتغال دارند، از خود غافل نباشند و به خودسازى و پرورش و تهذیب نفس نیز عنایت کامل داشته باشند. ایشان پس از اتمام پیشگفتار و پیش از آغاز بخش اول، بیان مى‌کنند که موضوع تعلیم و تربیت، آن‌قدر مهم بوده که هدف ارسال پیامبران قرار گرفته و خداى متعال در این باره بر بندگانش منت نهاده است. شخصیت فردى و اجتماعى، سعادت یا شقاوت دنیوى و اخروى انسان به این موضوع بستگى دارد که چگونه خویشتن را ساخته و مى‌سازد.

به همین جهت، خودسازى براى انسان یک امر حیاتى و سرنوشت‌ساز محسوب مى‌شود. پیامبران آمدند تا راه خودسازى و پرورش و تکمیل نفس را به انسان‌ها بیاموزند و در این امر حیاتى و سرنوشت‌ساز رهنما و مددکارشان باشند. پیامبران آمدند تا نفوس انسان‌ها را از رذائل و اخلاق زشت و صفات حیوانیت پاک و منزه سازند و فضائل و مکارم اخلاق را پرورش دهند.

در ادامه، مى‌نویسند: انسان، دو «خود» دارد: خود حیوانى و خود انسانى. ارزش انسان به خود انسانى اوست، نه خود حیوانى. خود حیوانى، طفیلى و در واقع ناخود است. انسان گرچه حیوان است و باید به لوازم زندگى حیوانى خویش عنایت داشته باشد، لیکن در این جهان، نیامده تا حیوان زندگى کند، بلکه آمده تا از زندگى حیوانى خویش براى تکمیل زندگى انسانى بهره بگیرد و استفاده کند.

درباره زندگى باطنى به این مطلب مى‌پردازند که انسان در این جهان، یک زندگى ظاهرى دارد که به جسم و تن او مربوط است؛ مى‌خورد و مى‌آشامد و مى‌خوابد و حرکت و کار مى‌کند، ولى در همین حال، در باطن ذات، یک زندگى نفسانى نیز دارد. درحالى‌که در دنیا زندگى مى‌کند، در باطن ذات، یا به‌سوى سعادت و کمال و نورانیت سیر مى‌کند یا به‌سوى بدبختى و شقاوت و تاریکى رهسپار مى‌باشد. گرچه اکثر مردم از این زندگى باطنى غافلند، ولى واقعیت دارد. وى در بخش اول (تخلیه یا تهذیب نفس)، بیان مى‌کند که در مرحله تهذیب نفس مى‌بایست سه عمل را انجام داد:

  1. تهذیب نفس از عقاید باطل؛
  2. تهذیب نفس از رذائل و اخلاق زشت؛
  3. ترک معاصى و گناهان.

وى سپس مطالب مربوطه را در ذیل عناوین متعدد مطرح مى‌کند و مى‌فرماید: راه‌هاى تشخیص بیمارى‌هاى نفس، عبارت است از تقویت عقل، تفکر قبل از عمل، بدبینى به نفس، مراجعه به طبیب روحانى، مراجعه به دوست دانا و خیراندیش، از عیب دیگران پند گرفتن، از انتقاد پند گرفتن و علائم بیمارى قلب. سپس اشاره مى‌کنند که بعد از اینکه بیمارى یا بیمارى‌هاى نفسمان را شناختیم و یقین پیدا کردیم که بیمار هستیم باید فوراً معالجه را شروع کنیم و مهم‌ترین موضوع در این مرحله، تصمیم و اراده است. اگر واقعاً بخواهیم و جداً تصمیم بگیریم که خودمان را از بدى‌ها و اخلاق زشت تهذیب سازیم، مى‌توانیم، ولى اگر موضوع را کوچک بشماریم و تصمیم نگیریم، بهبودى و سلامت، غیر ممکن خواهد بود. در این مرحله است که شیطان و نفس اماره وارد عمل مى‌شوند و به انواع حیله‌ها متوسل مى‌گردند تا ما را از تصمیم منصرف سازند، ولى باید کاملا هوشیار باشیم و فریب نیرنگ‌هایشان را نخوریم. مؤلف، در این قسمت، دنیاگرایى را ریشه همه گناهان شمرده و به تعریف دنیا و حقیقت آن اشاره مى‌کند و اهل آخرت و اهل دنیا را معرفى کرده و مى‌گوید: کسى که در دنیا براى آخرت کار کند، اهل آخرت است و کسى که براى دنیا کار کند اهل دنیا خواهد بود.

همچنین به بحث تقوى و اهمیت آن در تزکیه نفس اشاره نموده و هدف تشریع احکام را تقوى معرفى مى‌نماید، سپس به تعریف تقوى پرداخته و مى‌گوید: معمولاً تقوا را به‌عنوان یک برنامه‌ى منفى؛ یعنى پرهیزکارى و اجتناب و کناره‌گیرى از معصیت معرفى مى‌کنند؛ چنین مى‌پندارند که حفظ تقوا، با شرکت در امور اجتماعى بسیار دشوار، بلکه متعذر است، زیرا نفس انسان طبعاً به گناه تمایل دارد، اگر مسئولیت‌هاى اجتماعى را بپذیرد، طبیعتاً به گناه کشیده مى‌شود؛ بنابراین، یا باید تقواپیشه و پرهیزکار بود و از امور اجتماعى کناره‌گیرى کرد یا مسئولیت‌هاى اجتماعى را پذیرفت و تقوا را از دست داد، زیرا جمع آنها غیر ممکن است.

سپس به مذمت گوشه‌نشینى مى‌پردازد و خاطرنشان مى‌کند که گوشه‌گیرى و عدم قبول مسئولیت‌هاى اجتماعى را نه تنها نمى‌توان از علائم تقوا شمرد، بلکه در بعض موارد، برخلاف تقوا است. در اسلام، رهبانیت و گوشه‌گیرى نیست. اسلام، انسان را براى فرار از گناه به انزوا و ترک مشاغل دنیوى سفارش نمى‌کند، بلکه از او مى‌خواهد که مسئولیت‌ها را بپذیرد و در امور اجتماعى شرکت کند.

همچنین اشاره مى‌کند که تقوى به انسان بصیرت مى‌دهد؛ از آیات و احادیث استفاده مى‌شود که تقوا به انسان بصیرت و بینش صحیح مى‌دهد تا مصالح واقعى دنیا و آخرت خود را تشخیص دهد و دنبال کند؛ از باب نمونه، خداى حکیم در قرآن مى‌فرماید: «اى اهل ایمان! اگر تقوا پیشه کنید، خدا براى شما فرقان قرار مى‌دهد»؛ یعنى دیده بصیرت مى‌دهد تا طریق سعادت و شقاوت و مصالح و مفاسدتان را تشخیص دهید. در آیه دیگر مى‌فرماید: «باتقوا باشید تا علوم را بر شما افاضه کند، خدا به هر چیزى عالم است». در ادامه، جهت بیان اوصاف متقین، به ترجمه خطبه همام پرداخته و سپس به مراقبه و محاسبه اعمال اشاره مى‌کند و پیش‌گیرى و ترک گناه را بهترین راه تهذیب نفس مى‌شمارد، سپس به ضرورت توبه، حقیقت توبه و امورى که باید از آنها توبه کرد، اشاره مى‌نماید.

در بخش دوم (تحلیه یا پرورش و تکمیل نفس)، اسباب تکامل و تقرب، به‌طور جامع و مستدل بیان شده است و دستورالعمل‌هایى از حضرت امیرالمؤمنین، امام صادق، مرحوم مجلسى، آخوند ملا حسینقلى همدانى، میرزا جوادآقا تبریزى و… بیان گردیده است.

مؤلف، در این بخش توضیح مى‌دهد که بعد از تهذیب و پاک‌سازى نفس، نوبت به پرورش و تکمیل نفس مى‌رسد که در اصطلاح «تحلیه» نامیده مى‌شود. در علوم عقلیه به اثبات رسیده که نفس انسان، پیوسته در حال حرکت و شدن است. فعلیت او آمیخته به قوه و استعداد است، تدریجاً استعدادهاى خود را به فعلیت تبدیل مى‌کند. در آغاز، ساخته‌شده و کامل نیست، بلکه تدریجاً خود را مى‌سازد و گوهر ذات خود را پرورش مى‌دهد. اگر در صراط مستقیم، حرکت کرد، تدریجاً کامل و کامل‌تر مى‌شود تا به کمال نهایى نائل گردد و اگر به انحراف کشیده شد و در طریق ضلال قدم نهاد، تدریجاً از کمال نهایى انسان دور مى‌شود و در وادى‌هاى هولناک حیوانیت سقوط مى‌کند.

در ادامه، مى‌گوید: براى تکمیل نفس و تقرب به خدا از چند وسیله مى‌توان استفاده کرد که مهم‌ترین آنها عبارت است از: ذکر خدا، پرورش فضائل و مکارم اخلاق، عمل صالح، جهاد و شهادت، احسان و خدمت به خلق خدا، دعا و روزه. در مباحث پایانى این بخش، به آثار و علائم ذکر و لقاء اشاره مى‌کند؛ آثارى همچون تقید به اطاعت خدا، خضوع و فروتنى، عشق به عبادت، آرامش و اطمینان، توجه خدا به بنده و محبت خدا نسبت به بنده. راه‌هاى وصول به این امر را تفکر و برهان، تفکر در آیات الهى، عبادت، اذکار و ادعیه مى‌شمرند.

در پایان براى اهل عمل، دوازده دستورالعمل مى‌شمرند و چند دستورالعمل ویژه هم از امیرالمؤمنین، امام صادق، مرحوم مجلسى، آخوند ملاحسینقلى همدانى، میرزا جوادآقا ملکى تبریزى و شیخ نجم‌الدین ذکر مى‌نمایند.