مرحوم شیخ على صفایى حائرى (۱۳۳۰-۱۳۷۸ش)، معروف به (عین – صاد)، نویسنده، اندیشمند پر تلاش شیعه و فرزند مرحوم حاج شیخ عباس صفایى حائرى و نوهى شیخ محمدعلى صفایى حائرى در شهر مقدس قم، در سال ۱۳۳۰ دیده به جهان گشود. پس از سپرى نمودن دوران کودکى و با گذراندن دورهى دبستان و اتمام کلاس ششم نظام قدیم آن دوره، در سنّ سیزده سالگى شروع به تحصیل علوم دینى و حوزوى نمود.
دروس سطح حوزه را در مدت زمان کوتاهى، شاید حدود سه سال به اتمام رسانید و وارد درس خارج شد. ایشان همزمان با شروع دروس حوزوى به مطالعهى سریع و دقیق و وسیع ادبیات معاصر و داستاننویسان ایرانى روى آورد، خود چنین میگوید: «شاید سیزده ساله بودم که داستانهاى صادق هدایت را تمام کردم. داستانهایى که درد و رنج انسان را مشخص مىساخت و پوچى و بنبست او را نشان مىداد».
پس از آشنایى با ادبیات کودکان در سطح مجلههاى کودک آن روزگار و دستیابى به ادبیات نوجوان در سطح وسیع، حدود سن چهارده سالگى بود که به تاریخ ادبیات ایران و عرب و ژاپن و چین و یونان و اسپانیا و آفریقا و آمریکاى لاتین و کشورهاى غربى روى آورد و با نمونههایى از شاهکارهاى ادبى در هر دوره آشنا گشت. در همین دوره بود که با حرفهاى فرانتس کافکا و صادق هدایت و تحلیلهاى پوچگراى غربى و آمریکاى لاتینى و طرحهاى نواگزیستانسیالیستى و مارکسیستى و تلفیقى از این همه آشنا شد و اینها را از زبان ادبیات مىشنید و جواب مىگفت. مطالعهى این همه و بیش از دویست هزار صفحه ادبیات، آن هم در مدت زمان کوتاهى، بیشتر از آن جهت برایش ضرورى بود که احساس مىکرد دانشمندان و ادیبان شرق و غرب، ذهن انسان گرفتار جنگ و سرگشتهى ماشین و سرعت را با ادبیات تغذیه مىکنند و اساس نفى خدا، نفى مذهب و نفى رسالت و معاد و وحى، در میان طنزها و تمسخرها و یا تجزیه و تحلیلهایى از درد و رنج در انسان و ظلم و ستم در جامعه و تفاوت و تبعیض در آفرینش، ریخته مىشود.
ایشان در بهمنماه سال ۶۲ بهعنوان مبلغ از طرف حوزهى علمیهى قم عازم جبهههاى جنگ شد که از اوائل بلوغ این کشش و این عشق و احساس به مرگ و شهادت را در خود احساس مىکرد و این عشق و احساس ریشه در تنگى دنیا و حالتهایى داشت که از پدر خویش نسبت به مرگ مشاهده مىکرد. بارها شنیده شد که مىگفت: مَثَل من مَثَل مسافرى است که حتى بار و ساکش را زمین نگذاشته و هر لحظه آمادهى رفتن و حرکت است. فرزند بزرگش، محمد در این میان زودتر از پدر خود در جبهههاى جنگ رفتن را تجربه کرد و به شهادت رسید. سر انجام ایشان در مسیر زیارت حضرت على بن موسى الرضا(ع) با وقوع سانحهاى در سحرگاه بیست و دوم تیرماه ۱۳۷۸ جام حق را سرکشید و به لقاء و دیدار دوست شتافت و روح بلند و آسمانىاش از زمین رخت بربست که او گمنام در زمین و مشهور در آسمان بود.
کتاب بهار رویش (مروری بر دعاهای ورود و وداع ماه رمضان) ، نویسنده: صفایی حائری، علی، تحقیق: موسسه فرهنگی هنری لیله القدر، ناشر:لیله القدر۱۳۹۱ قطره ای از دریای علم و فضل و معرفت اوست:
آخرین دیدگاهها