سیره اخلاقى – تربیتى امام خمینى(ره)، اثر فارسى علىاصغر الهامىنیا، تلاشى است در بیان و تبیین سیره اخلاقى – تربیتى امام خمینى(ره) در عرصه عمل، گفتار و اندیشه ایشان است. کتاب، با مقدمه کوتاهى از پژوهشکده تحقیقات اسلامى در اشاره به موقعیت والا و ویژه امام خمینى(ره) آغاز و مطالب در پنج فصل، ارائه گردیده است. نویسنده در ابتدا، به بیان کلیاتى پیرامون امور تربیتى پرداخته، پس از اشاره به مبانى و دیدگاههاى اخلاقى – تربیتى امام(ره)، ایشان را احیاگر ارزشهاى اخلاقى جامعه دانسته و در نهایت، به برجستگىهاى اخلاقى امام(ره) پرداخته است. فصل اول، در پنج بخش زیر، به بیان کلیاتى پیرامون مفاهیم تربیتى اختصاص یافته است:
- تبیین سه واژه زیر:الف) سیره: این واژه، نوع رفتار، سبک، متد و معیار «سیر» را بیان مىکند؛ خواه صحیح باشد یا غلط، زشت باشد یا زیبا.ب) اخلاق: جمع «خُلق» است و به توانایىها و فضیلتهاى ناپیدایى که با بینش و بصیرت قابل درک است، اطلاق مىگردد.ج) تربیت: معانى گوناگونى دارد که نویسنده، این تعریف را پسندیده است: «فراهم کردن زمینهها و عوامل، براى به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهاى انسان در جهت مطلوب».
- اهمیت تربیت: نویسنده معتقد است که اهمیت و جایگاه والاى تربیت، از بدیهیات زندگى انسان است، چرا که آدمیان در میدان عمل و کنش، همواره از اندیشه و بینش خویش مدد مىجویند که به اعتقاد وى، آن نیز در سایه تربیت، اصلاح و یا فاسد مىگردد و زندگى بشر همیشه تحت تأثیر تربیتى است که فرامىگیرد.
- ضرورت تربیت: که با توجه به بخش پیشین، روشن مىگردد.
- موضوع تربیت: به اذعان وى، شامل همه موجودات زنده، اعم از انسان، حیوان و گیاهان مىشود که حتى از دیدگاه قرآن، جمادات را نیز در بر مىگیرد.
- هدف تربیت: نویسنده معتقد است که همه مکاتب بشرى، بر اهمیت و ضرورت تربیت انسان، اتفاق نظر دارند، ولى هدف تربیت در همه آنها یکسان نیست، بلکه به تعداد جهانبینىهاى موجود، اهداف تربیتى نیز متعدد مىگردد.
در فصل دوم، به مبانى و دیدگاههاى اخلاقى و تربیتى امام خمینى(ره) اشاره شده است. نویسنده معتقد است که عقیده، اندیشه و عمل امام(ره)، در هر زمینهاى، از جمله تعلیم و تربیت، همان نظر اسلام واقعى است و آنچه از افکار، گفتار و کردار ایشان مىتراوید، همان تعالیم روحبخش و انسانساز اسلام بود که توسط یکى از تربیتیافتگان آن دین جاوید، بیان مىشد. به باور وى، مبانى و منابع دیدگاههاى امام(ره)، در هر زمینهاى، خرد ناب و اندیشه خالص بشرى بود و ایشان، با خمیرمایه دینى و دستمایه علمى و ذهنى نقاد و اندیشهاى آزاد، وارد دنیاى علم، سیاست، اخلاق و تربیت شد و در ربع قرن توانست ملتى مستقل و بااراده تربیت کند که خود بهترین دلیل بر موفقیت دیدگاه ایشان در صحنه تعلیم و تربیت است. در این زمینه، وى به بیان دورنمایى از آن حقایق و مبانى، در عناوین زیر پرداخته است: جایگاه انسان، گستره و اهمیت تربیت، هماهنگى تربیت با فطرت، مقامات انسان، تقدم تزکیه بر تعلیم و نقطه آغازین تربیت که همان خودسازى مىباشد.
فصل سوم، به بیان اصول و روشهاى اخلاقى، تربیتى امام(ره) اختصاص یافته است. به باور نویسنده، با نگاهى اجمالى به انقلاب اسلامى و رهبرى امام(ره)، مىتوان گفت که ایشان، بزرگترین مربى بشر در عصر حاضر بوده است، زیرا با اسلوبى خاص و روشى بدیع و پشتکار و جدیتى تمام، نخست، به گسترش و تحکیم اندیشه ناب توحیدى و معارف بلند اسلامى پرداخت و اندیشهها را متوجه اسلام ناب ساخت و سپس، با سرنگونى طاغوت، صحیحترین نظام حکومتى را بنیان نهاد و پس از آن، در همه زمینهها، به تقویت و تحکیم ارزشهاى اخلاقى اقدام کرد. وى محور فعالیتهای اخلاقى و تربیتى امام(ره) را همان روش کلى اسلام دانسته که در عمل، به روشهاى جزیى متعددى تقسیم مىشود و اصولى را نیز مد نظر دارد. او این محورها را در دو بخش زیر، توضیح داده است: الف) اصول: منظور، عناوین شاخصى است که تار و پود نظام تربیتى امام(ره) را تشکیل مىدهد و وجود هریک از آنها ضرورى و اجتنابناپذیر است؛ بهگونهاى که اگر محقق نشود، به اساس تعلیم و تربیت مورد نظر خدشه وارد مىشود. این اصول، عبارتند از: خدامحورى، فراگیرى تربیت، مهذب بودن مربى، الهى بودن تعلیم و تربیت، اراده فردى و پیمودن مراحل. ب) روشها: به باور نویسنده، امام(ره) با بهرهگیرى از روشهاى قرآن و سنت معصومین(ع) توانست در سطح بسیار گسترده و جهانى، تحولى عمیق و پایدار در اندیشه، عمل و اخلاق مسلمانان ایجاد کند. این روشها عبارتند از: روش علمى، الگودهى، تشویق و تکریم، تلقین و تکرار، دعا و مناجات.
در فصل چهارم، چگونگى نقش امام در احیاى ارزشهاى اخلاقى نشان داده شده است. نویسنده در این فصل، به دنبال اثبات این است که امام خمینى(ره)، از زمره آن عالمان و وارثانى بود که در قرن بیستم، پرچم اسلام راستین را دوباره در جهان به اهتراز درآورد و در دنیاى کفرزده، سخن از خدا، پیامبر(ص)، معاد و معنویت گفت و در تاریکىهاى مادهپرستى، چراغ تهذیب و فضایل را برافروخت و به تربیت و تهذیب انسانها پرداخت. خودسازى، معمار اسلام، نفس مسیحایى، همت عالى، تهذیب انسانها، مبارزه با رذایل، تعیین وظایف روحانیان، فرهنگیان، خانواده و سایر مراکز، از عناوین این فصل است.
فصل پنجم، شامل برجستگىهاى اخلاقى امام(ره) است. نویسنده، امام(ره) را آیینه تمامنماى محاسن و مکارم اخلاق دانسته که در سراسر عمر خود، کوشید تا بهطور مستمر از هرگونه زشتى و پلیدى خود را دور نگه دارد و به فضایل اخلاقى آراسته باشد. به باور وى، همه کسانى که با ایشان در ارتباط بودند – اعم از شاگردان، همسر و فرزندان، همکاران، ملت و دوست و دشمن – معترفند که امام، فردى متخلق، مؤدب، مخلص، باتقوا و آراسته به صفات نیک بود و دشمنان امام و انقلاب، هرگز نتوانستند حتى یک نقطه منفى در زندگى، اعمال و گفتار ایشان بیابند. آنچه در این فصل بیان شده است، اندکى از انبوه خوبىهاى اخلاقى ایشان مىباشد که در هفده عنوان زیر، ارائه گردیده است: اخلاص، توکل، پرستش و نیایش، توسل به اهلبیت(ع)، زهد و بىرغبتى به دنیا، احتیاط در مصرف بیت المال، عزت و کرامت، قاطعیت و سازشناپذیرى، شجاعت، تواضع، اعتماد به نفس، حسن خلق، عطوفت، مردمدارى، حقشناسى، احترام به صاحبان فضیلت، نظم و انضباط. در نهایت مىتوان چنین اظهار داشت که نویسنده بهخوبى توانسته است گوشهاى هرچند کوچک، از سیره اخلاقى و تربیتى آن عالم فرزانه را به تصویر بکشد.
آخرین دیدگاهها