کتاب وفیات الأعیان یا تاریخ ابن خلکان

اتمام تألیف کتاب وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان توسط ابن خلکان در روز ۲۲ جمادی الثانی سال ۶۷۲ ق

کتاب تاریخ ابن خلکان در سال ۶۶۹ شروع شده و به این وضعى که نوشته شده است به دست مؤلّفش در سنه ۶۷۲ تمام شده چنانکه از آخر تاریخ مزبور معلوم مى‌شود؛ و هذه عبارته: نجز الکتاب الّذی سمّیته وفیات الأعیان و انباء ابناء الزّمان بحمد اللّه و منّه، و ذلک فی یوم الثانى و العشرین من جمادى الآخره سنه اثنتین و سبعین و ستّمائه، و اسم او أحمد بن محمّد بن أبی بکر بن خلکان است.( وقایع السنین و الاعوام، ج ۱، ص ۳۶۳ )

کتاب وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، اثر ابوالعباس شمس‌الدین احمد بن شهاب‌الدین، مشهور به «ابن خلکان» (اربل ۶۰۸-۶۸۱ق)، به زبان عربى است که نویسنده در آن، زندگى‌نامه تعدادى از دانشوران اسلامى و ایرانى را ذکر کرده است. این اثراز یک مقدمه و متن اصلى (در هشت جلد) تشکیل شده است. در این کتاب شرح حال ۸۴۶ نفر از بزرگان علما، امرا، وزرا و عرفا، به ترتیب حروف معجم (تهجى) آمده است و تنها به ذکر سال وفات و تولد، و احیانا شعرى یا رساله‌اى از بزرگان و علما اکتفا شده است. این کتاب به زبان‌هاى ترکى و اروپایى ترجمه و بارها در ایران و مصر به چاپ رسیده و بر آن تکمله‌اى نوشته شده به نام «فوات الوفیات» توسط محمد بن شاکر کتبى، متوفى ۷۶۴ق، که این مهم‌ترین و معروف‌ترین تکمله، نسبت به این کتاب در شرح حال ۵۷۲ نفر از بزرگان مى‌باشد. «دسلان» این کتاب را در سال ۷۱-۱۸۴۲م، به انگلیسى ترجمه کرد.

ابوالعباس شمس‌الدین احمد بن شهاب‌الدین محمد (یا بهاءالدین) بن ابراهیم بن ابى بکر بن خلکان (۱۱ ربیع الاخر ۶۰۸ -۲۶ رجب ۶۸۱ق) معروف به ابن خلکان، قاضى، مورخ و ادیب مشهور شافعى مذهب. ضبط واژه «خَلکان» به فتح خاء و کسر و تشدید لام است که گویا خود شمس‌الدین احمد نیز چنین می‌نوشته و به گونه‌های متفاوتى هم ضبط شده است. اسنوی، خلکان را نام قریه‌ای دانسته که به گفته عبدالله جبوری هنوز برجای است.

وی از خاندانى که از علما و فقها بودند برخاست که به‌تصریح کمال‌الدین موسى پسر شمس‌الدین احمد، به قبیله کردِزرزاریه منسوب بوده و نیاکانش که به خالد بن برمک نسب می‌بردند، اصلاً از بلخ برخاستند. با این‌همه برخى در درستى انتساب آنان به برامکه تردید داشتند. چنانکه از قول یونینى نقل شده که می‌گفته‌اند آن نسب نامه را ابوشامه برای شمس‌الدین احمد بن خلکان برساخته است و روایتى نیز هست که تسمیه نیای شمس‌الدین احمد را به خلکان ناشى از فخر وی به پدرانش یعنى برمکیان دانسته است که طى آن بدو گفتند: سخن پدرانت را رها کن (خل کان… یعنى دع کان ابى کذا و جدّی کذا و نسبى کذا). این روایت اگرچه افسانه آمیز به نظر می‌رسد، اما به‌هرحال شمس‌الدین احمد خود از انتسابش به برمکیان دفاع کرده است.

پدر او، محمد بن ابراهیم، همچون دو برادرش عمر بن ابراهیم ملقب به النجم و حسین بن ابراهیم ملقب به رکن‌الدین، از فقهای معروف عصر خود بود و در شام، مصر، عراق و حجاز دانش آموخت و مدت‌ها در موصل اقامت گزید. وی سپس در روزگار امیر مظفرالدین گوکبوری، اتابک اربل، به این شهر رفت و به تدریس در مدرسه مظفریه آنجا مشغول شد. شمس‌الدین احمد در همین شهر و در مدرسه مظفریه که پدرش در آنجا اقامت داشت به دنیا آمد و دو سال بیش نداشت که در ۶۱۰ق /۱۲۱۳م پدرش را از دست داد. ولى امیر مظفرالدین پاس استاد را نگاه داشت و چنانکه شمس‌الدین احمد خود بارها اشاره کرده، فرزندان وی را به‌خوبی رعایت کرد.

محمد بن ابراهیم به تربیت و آموزش فرزندانش توجه بسیار داشت و همین معنى سبب شد که در ۶۱۰ق برای شمس‌الدین احمد خردسال، بنا به‌رسم زمان، از رضی‌الدین ابوالحسن المؤید نیشابوری طوسى از خراسان اجازه روایت گیرد و زینب بنت الشعری نیز برای او اجازه روایت نویسد.

بسیاری از نویسندگان ابن خلکان را از نظر اخلاقى ستوده‌اند و او را مردی نیک‌نفس و خوش‌خوی و سخاوتمند و پاک‌دامن دانسته‌اند که حتى از گرفتن مالى که بیبرس در روزگار تنگدستى، به نزد وی فرستاد، خودداری کرد و هرگز در کار قضا بی‌راه نشد. همین رفتارهای او بود که وقتى دوباره به قضای دمشق منصوب شد، مردم شادی‌ها کردند. با این‌همه برخى او را به کردارهای ناپسند و ادعای دروغین انتساب به برامکه متهم کردند، اما ابن خلکان خود به برخى از آن‌ها پاسخ داد.

درباره مذهب ابن خلکان، با آنکه هیچ تردیدی نیست که شافعى بوده، اما گفته اند که محمد بن شیخ محیی‌الدین معروف به اسلمى در کتاب الترجمه العبقریه و الصوله الحیدریه، ابن خلکان را بدان سبب که از برخى منابع شیعى استفاده کرده، شیعه دانسته است. البته درست است که چون برخى از دوستان او مانند ابوالمحاسن الشّوّاء و یوسف اربلى از شاعران شیعه بودند و او خود شعر فرزدق در ستایش امام زین‌العابدین(ع) را در کتابش نقل کرده است، می‌تواند چنین نظری را برانگیزد، ولى باید گفت که این معنا در دیدگاه نخست ناشى از بی‌طرفی او در نقل حوادث و ذکر تراجم است و باید توجه داشت که او در سرزمینى می‌زیست که سالیان دراز فاطمیان بر آنجا فرمان راندند و گرایش‌های شیعى هنوز در منطقه نمایان بوده است.(سجادی، صادق، دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۴)

مشاهده کتاب وفیات الأعیان(ناشر دارالفکر بیروت) در پایگاه کتابخانه دیجیتال نورلایب

دانلود متن و تصویر الجزء الاول من کتاب وفیات الاعیان، حرف الهمزه – حرف الجیم

دانلود متن و تصویر الجزء الثانی من کتاب وفیات الاعیان، حرف الحاء – حرف الظاء

دانلود متن و تصویر الجزء الثالث من کتاب وفیات الاعیان، حرف العین

دانلود متن و تصویر الجزء الرابع من کتاب وفیات الاعیان، حرف الغین – حرف المیم

دانلود متن و تصویر الجزء الخامس من کتاب وفیات الاعیان، تتمه حرف المیم – حرف النون

دانلود متن و تصویر الجزء السادس من کتاب وفیات الاعیان، حرف الواو – حرف الیاء

دانلود متن و تصویر الجزء السابع من کتاب وفیات الاعیان، تتمه حرف الیاء

دانلود متن و تصویر الجزء الثامن من کتاب وفیات الاعیان، الفهارس العامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *