Category: خبرنامه

عرض دین عبدالعظیم حسنی

ازجمله شخصیّت‌هاى بزرگى که دین خود را بر امام زمان خود عرض نمود، ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبدالله بن على بن الحسن بن زید بن السبط الاکبر الامام ابى‌محمد الحسن المجتبى علیه السلام است. این بزرگوار یکى از اعاظم ذریۀ رسول و فرزندان مرتضى و بتول علیهم السلام و از شخصیّت‌ها و معاریف علماى اهل‌بیت و بزرگان صحابۀ حضرت امام‌جواد علیه السلام و حضرت امام‌هادى علیه السلام و محارم اسرار ائمه علیهم السلام است و على‌الظاهر چون با حضرت امام‌رضا علیه السلام در سلسلۀ نسب به حضرت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهما السلام در یک طبقه بوده است -‎ چنان‌که برخى از علماى رجال فرموده‌اند-‎ از اصحاب آن حضرت نیز بوده است. و اگرچه برحسب روایتى که خواهیم آورد، عصر امامت امام عسکرى علیه السلام را درک نکرده است، ولى احتمال اینکه درک خدمت آن حضرت را کرده باشد قوى است و امّا روایتى که دلالت دارد بر فضل زیارت حضرت عبدالعظیم و وفات او در عصر امامت امام‌هادى علیه السلام، روایتى است که صدوق در ثواب‌الاعمال از شخصى که خدمت حضرت امام‌هادى علیه السلام شرفیاب شد، به سند نقل کرده است. امام علیه السلام از او پرسید: «أَیْنَ کُنْتَ؟»؛ «کجا بودى‌؟». جواب داد: «زُرْتُ الْحُسَیْنَ عَلَیْهِ السَّلَامُ»؛ حسین علیه السلام را زیارت کرده‌ام. حضرت امام‌هادى علیه السلام فرمود: «أَمَا إِنَّکَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ الْعَظیمِ عِنْدَکُمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ عَلَیْهِمَاالسَّلَامُ»؛ «آگاه باش! اگر قبر عبدالعظیم را زیارت کرده بودى، که نزد شماست، هرآینه مثل کسى بودى که حسین بن على علیهما السلام را زیارت کرده باشد».(صدوق، ثواب‌الاعمال، ۹۹؛ ر. ک: ابن‌قولویه قمى، کامل‌الزیارات، ص ۵۳۷) ازجمله روایاتى که بر فضل و علم این سید شریف و بزرگوار دلالت دارد، روایتى است منقول از حضرت امام‌هادى علیه السلام که به یکى از شیعیان‌رى مى‌فرماید: «إِذَا أَشْکَلَ عَلَیْکَ شَیْءٌ مِنْ أَمْرِ دِینِکَ بِنَاحِیَتِکَ فَسَلْ عَنْهُ عَبْدَ الْعَظِیمِ بْنَ عَبْدِ اللهِ الحَسَنِیَّ وَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ»؛ «هرگاه چیزى از امر دین تو بر تو مشکل شد، در ناحیۀ خودت در مورد آن از عبدالعظیم بن عبدالله حسنى سؤال کن و از من به او سلام برسان».(محدّث نورى، مستدرک‌الوسائل، ج ۱۷، ص ۳۲۱)

از اینکه چنین شخصیّتى در مقام عرض دین خود برآمده است، اهمیت تصحیح عقاید، اعم از آنچه واجب‌الاعتقاد یا فراتر و بیشتر از آن است، معلوم مى‌شود. امور واجب‌الاعتقاد امورى است که برحسب ارشادات کتاب و سنّت، همه باید به آنها به مفهوم و تعریفى که از کتاب و سنّت براى آنها شده، معتقد باشند تا اطلاق مسلم و مؤمن بر آنها صحیح باشد. و آنچه فراتر و گسترده‌تر از این امور است که عدم التفات و عدم اعتقاد به آنها مضرّ به اسلام و ایمان نیست، اعتقاد به آنها به‌عنوان یک امر دینى و مربوط به دین نیز باید با دلیل معتبر از کتاب و سنّت اخذ شده باشد؛ چنان‌که عدم اعتقاد به آنها باوجود دلیل کافى از کتاب و سنّت و التفات به آن دلیل، عدم ایمان به نبوّت است. بنابراین هرکسى باید مطابق بودن عقاید خود با کتاب و سنّت را احراز نماید… (منبع کتاب شرح حدیث عرض دین حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام، نویسنده: لطف‌ الله صافی گلپایگانی، ناشر: دفتر تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی، قم – ۱۳۹۴ش) برای مطالعه در کتابخانه دیجیتال بر روی عنوان مطالب کلیک نمایید:

کتابشناسی حضرت ابوطالب

حضرت ابوطالب بن عبدالمطلب بن هاشم، پدر حضرت علی علیه السلام است که پس از پدرش عبدالمطلب مقام بزرگ سیادت قریش و رهبری بنی هاشم را بر عهده داشت و کفالت و سرپرستی پیامبر اسلام حضرت محمد را نیز قبول نمود و خدمات فراوانی را به پیامبر اسلام و مسلمانان نمود که بدون حمایت های ایشان اسلام گسترش نمی یافت و جان و مال پیامبر به خطر می افتاد. برای همین علما و دانشمندان شیعه نگاه و توجه ویژه ای به موضوع حضرت ابوطالب علیه السلام داشته‌اند؛ چنانچه با بررسی علمی و تاریخی نویسندگان بزرگ شیعه مانند شیخ کُلِینی در کتاب کافی، و شیخ مفید در کتاب ایمان ابی طالب با نقل گزارش‌هایی از خدمات بسیار ارزنده حضرت ابوطالب علیه السلام به پیامبر اسلام و مسلمانان صدر اسلام سخن گفته‌اند.(الکافی، ج۱،, ص۴۴۸، کلینی، محمد بن یعقوب، مصحح: غفاری، علی‌ اکبر، دارالکتب الاسلامیه، تهران ۱۴۰۷ق؛ همچنین ترتیب الأمالی: ترتیب موضوعی لأمالی المشایخ الثلاثه: الصدوق، و المفید و الطوسی، ج۴، ص۲۵ نویسنده: محمودی، محمدجواد ناشر: بنیاد معارف اسلامی قم ۱۴۳۰ق) نجاشی نیز تا اواسط سده پنجم قمری، حدود ده نگاشته را در میان دانشوران شیعه دربارهٔ ابوطالب ثبت کرده‌ است. که از مهم‌ترین نویسندگان در این موضوع می توان نام برد از : احمد بن محمد بن عمار کوفی (درگذشت ۳۴۶ق)، ابن طرخان جرجرائی، سهل بن احمد دیباجی (درگذشت ۳۸۰ق)، علی بن بلال مهلبی ازدی، حسین بن عبیدالله (ابوعبدالله غضائری) (درگذشت ۴۱۱ق) و شیخ مفید (درگذشت ۴۱۳ق)؛ که متاسفانه از نوشته‌های این شش نفر، فقط کتاب ایمان ابی‌طالب شیخ مفید اکنون در دسترس است. در سالهای بعد نیز کتابهای فراوانی در مورد ایشان نوشته شده است و در ادامه به معرفی برخی از آنها در کتابخانه نورلایب خواهیم پرداخت :

کتاب ایمان أبی طالب، نویسنده: مفید، محمد بن محمد، محقق: مؤسسه البعثه، ناشر:الموتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید، قم؛ این کتاب نوشته شیخ مفید، ابوعبدالله، محمد بن محمد بن نعمان عکبرى بغدادى (۳۳۶ – ۴۱۳ق)، به زبان عربى و در موضوع اثبات ایمان ابوطالب به حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ زیرا دشمنان حضرت على(ع) براى زیر سؤال بردن شخصیت آن حضرت، ایمان ابوطالب را انکار کرده‌اند در حالى که ابوطالب، اول یاور و حامى پیامبر اسلام بود؛ شخصیتى که تا آخر عمر، در حمایت و دفاع از حضرت رسول خدا(ص) از هیچ کوششى دریغ نکرد؛ کسى که رسول خدا(ص) درباره ایشان مى‌فرماید: «اى عمو جان! تو در دوران کودکى مرا تربیت و نگه‌دارى کردى و در دوران بزرگى نیز مرا پناه دادى و یارى کردى، خداوند به تو جزاى خیر دهد»، سپس رو به مردم کرده و فرمود: «اى مردم! به خدا قسم در روز قیامت براى عمویم چنان شفاعتى نمایم که جن و انس از آن شگفت‌زده شوند». شیخ مفید، این کتاب را به سبک دیگر تألیفات کلامى خود نگاشته است. وى، با استدلال به آیات قرآن و روایات پیامبر و ائمه معصومین(ص)، هم‌چنین با استدلال‌هاى عقلى و با استناد به اشعار ابوطالب در مدح و ستایش پیامبر اسلام و عمل‌کرد وى در دفاع و حمایت از پیامبر، به معرفى شخصیت و ایمان ابوطالب پرداخته است.

ظلامه أبی طالب علیه السلام «تاریخ و دراسه»، نویسنده: عاملی، جعفر مرتضی، المرکز الاسلامی للدراسات، بیروت ۱۴۳۰ق

أبو طالب «ع» کفیل الرسول ، نویسنده: عسیلی، سعید مقدمه نویس: طراد، حسن ناشر: دارالزهراء، بیروت ۱۴۰۶ق

ایمان ابی طالب(الحجه علی الذاهب إلی کفر أبی طالب)، نویسنده: موسوی، فخار بن معد محقق: بحر العلوم، محمد ناشر: سید الشهداء قم ۱۳۶۹ش البته نام اصلى کتاب «الحجه على الذاهب إلى تکفیر أبی‌طالب» است. این کتاب، اثر سید‌‎شمس‌الدین،فخار بن معدّ موسوى از علماى قرن ششم و هفتم هجرى است. همچنان که از نامش پیداست در اثبات ایمان ابوطالب، تألیف شده است. شیخ آقا بزرگ تهرانى نام «حجه الذاهب إلى إیمان أبی‌طالب» و «الرد على الذاهب إلى کفر أبی‌طالب» را نیز برای کتاب آورده است. در نتیجه «إیمان أبی‌طالب» نام اصلى کتاب نیست و این نام را «سید‌‎محمد بحر العلوم» که کار تحقیق کتاب را به عهده داشته برای کتاب انتخاب کرده تا بنا بر آنچه در مقدمه آمده،نام کتاب کوتاه و زیبا باشد و در اولین نظر بیننده را جلب نماید. مؤلف استدلالهاى متقن و قوى در طول کتاب طورى ایمان ابوطالب را اثبات کرده که جاى هیچ شک و شبهه‌اى باقى نماند و نه تنها اجماع مسلّم علماى شیعه را بر این مطلب اثبات مى‌کند،بلکه بسیارى از اهل سنت را هم که قائل به این مطلب بوده‌اند به عنوان مؤید شیعه ذکر مى‌نماید. کتاب داراى یک مقدمه و ده فصل و یک خاتمه است:

مقدمه که شامل بیان انگیزه تألیف کتاب و مقام اجداد پیامبر و ابوطالب است.

فصل اول : در معناى ایمان و اثبات ایمان ابوطالب از راههاى مختلف.

فصل دوم : ادلۀ قائلین به کفر ابوطالب از جمله آیۀ « إنک لا تهدی من أحببت » و جواب از آنهاست.

فصل سوم : اثبات محبت پیامبر نسبت به ابوطالب که با توجه به حرمت دوستى کفار، ایمان ابوطالب را اثبات مى‌کند.

فصل چهارم : کلمات و اشعار ابوطالب که دلالت بر ایمان او مى‌کند.

فصل پنجم : جریان مفقود شدن پیامبر و على علیهما‌السلام و امر ابوطالب به فرزندش جعفر بر نماز با آنان است.

فصل ششم : وفات ابوطالب و امر پیامبر به غسل و دفن اوست.

فصل هفتم : مهربانى‌هاى ابوطالب نسبت به پیامبر صلى الله علیه وآله و اشعار دال بر اسلام اوست.

فصل هشتم : قصیدۀ معروفى از ابوطالب و چند واقعه تاریخى که ایمان ابوطالب را اثبات مى‌کند.

فصل نهم : وصیت به اطرافیان برای حمایت از پیامبر و انگیزه‌هاى سیاسى ایجاد تردید در ایمان ابوطالب است.

فصل دهم: دلیل کتمان اسلام ابوطالب از سوى خودش و تشبیه ابوطالب به اصحاب کهف و مؤمن آل فرعون که ایمانشان را مخفى می‌کردند.

خاتمه کتاب: مصنف در خاتمه تأکید مى‌کند آنچه آورده قطره‌اى از دریا بوده و درخواست اجر و ثواب از خداوند تا همۀ اعمالش را لوجه الله قرار دهد.

ابو طالب؛ بزرگ مکه نویسنده:حصینی موسوی، عبدالرحیم مترجم:عربی، حسینعلی زیرنظر: مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام. گروه پژوهش و پاسخ به شبهات تهیه کننده: مجمع جهانی اهل بیت علیه السلام، معاونت امور فرهنگی، اداره ترجمه ناشر: مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام) قم به سال ۱۳۹۲ش چاپ شده است که فهرست آن به این شرح است:

عقیده أبی طالب ، نویسنده: رفاعی، سید طالب ناشر: قم، مرکز أبحاث العقائدیه موسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث (من المجموعه المصادر العقائد عند الشیعه الإمامیه )

ابو طالب عقیده و کفاح ، نویسنده: زواد، ناجی احمد، ناشر: دار البصیره ، بیروت – لبنان ۱۴۲۹ق

دیوان أبی طالب بن عبد المطلب ، سراینده: ابوطالب بن عبدالمطلب گرداورنده: ابوهفان مهزمی، عبدالله بن احمد محقق: آل یاسین، محمد حسن گرداورنده: علی بن حمزه ناشر: دار و مکتبه الهلال بیروت – لبنان، ۲۰۰۳م

مواقف أبی طالب عقائدیه أم عاطفیه ، نویسنده: بهادلی، علی مصحح: آل نور، نعمه، ناشر: موسسه ام القری للتحقیق و النشر؛ بیروت ۱۴۳۲ق

أبو طالب علیه السلام ثالث من أسلم ، نویسنده: حسنی، نبیل، ناشر: العتبه الحسینیه المقدسه، قسم الشؤون الفکریه و الثقافیه ، کربلای معلی – عراق ۱۴۲۹ق

نخب المناقب لآل أبی طالب علیهم السلام ، نویسنده: حسین‌بن جبر، أبی عبدالله، محقق: رجایی، مهدی، ناشر: کتابخانه بزرگ حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ره). گنجینه جهانی مخطوطات اسلامی، قم ۱۳۹۱ش

سید البطحاء أبو طالب کافل رسول الله صلی الله علیه و آله و ناصره ، نویسنده: حصینی موسوی، عبدالرحیم زیرنظر:مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام. گروه پژوهش و پاسخ به شبهات، ناشر: مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام. مرکز چاپ و نشر، قم ۱۴۲۶ق که فهرست مطالب آن شامل موارد زیر است :

ابوطالب مومن قریش، نویسنده: خنیزی، عبد الله بن علی مترجم: محفوظی موسوی، حسین، نشر حبیب، قم۱۳۸۸ش که فهرست مطالب کتاب شامل موارد زیر می باشد :

ابوطالب علیه السلام ثالث من اسلم، نویسنده: حسنی، نبیل، ناشر: قسم الشؤون الفکریه و الثقافیه العتبه الحسینیه المقدسه. کربلای معلی – عراق ۱۴۳۴ق که فهرست کتاب به شرح زیر است :

أبوطالب علیه السلام و قصیدته اللامیه، نویسنده: صباحی کاشانی، محمد مهدی، ناشر: أمجاد للطباعه و النشر و التوزیع، بیروت – لبنان۱۴۳۲ق

مهاجران آل ابوطالب، نویسنده: ابن طباطبا علوی اصفهانی، ابراهیم بن ناصر مترجم: عطایی، محمد رضا زیر نظر:مرعشی، شهاب‌الدین ناشر: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامى، مشهد مقدس – ایران۱۳۷۲ش

مهاجران آل ابوطالب، ترجمه فارسى کتاب «المنتقله الطالبیه» نوشته ابواسماعیل ابراهیم بن ناصر بن طباطبا و با ترجمه آقای محمد رضا عطایی است که به موضوع انساب آل‌ابوطالب که به شهرهاى دیگر مهاجرت کرده و در آنجا ساکن شده و وفات نموده‌اند و نیز معرفى شهرهاى مذکور مى‌پردازد. انگیزه مؤلف از نگارش این اثر، معرفى آن دسته از آل‌ابوطالب که در شهرهاى مختلف و در کرانه‌هاى زمین پراکنده شده‌اند، مى‌باشد. وى این کتاب را با این هدف تنظیم نموده که هر کس وانمود کند که طالبى است، با پرسش از نام وى و نام شهرى که در آن مى‌زیسته، بتوان به درستى یا نادرستى ادعایش در منسوب بودنش به آل ابوطالب پى برد. درباره زمان آغاز نگارش کتاب اطلاعى در دست نیست؛ اما به نظر مى‌رسد، مؤلف نگارش کتاب را در سال ۴۷۱ق. به پایان برده باشد.

فرزندان أبو طالب (ترجمه)، نویسنده: ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین مترجم: فاضل، جواد ناشر: علی اکبر علمی، تهران ۱۳۳۹ش

همچنین میتوانید مقاله کتابشناسی حضرت ابوطالب (علیه السلام) در پایگاه مجلات نورمگز را نیز مشاهده نمایید.

وفات حضرت ابوطالب

قال: أخبرنا محمد بن عمر الأسلمی قال: توفی أبو طالب للنصف من شوال فی السنه العاشره من حین نبئ رسول الله و هو یومئذ ابن بضع و ثمانین سنه. و توفیت خدیجه بعده بشهر و خمسه أیام. و هی یومئذ بنت خمس و ستین سنه. فاجتمعت على رسول الله مصیبتان: موت خدیجه بنت خویلد. و موت أبی طالب عمه…( الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۰۰ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

قال ابن إسحاق: ثم إن خدیجه بنت خویلد و أبا طالب هلکا فی عام واحد، فتتابعت على رسول اللََّه صلى اللََّه علیه و سلم المصائب بهلک خدیجه، و کانت له‏ وزیر صدق على الإسلام، یشکو إلیها، و بهلک عمّه أبى طالب، و کان له عضدا و حرزا فی أمره، و منعه و ناصرا على قومه، و ذلک قبل مهاجره إلى المدینه بثلاث‏ سنین…( السیره النبویه، ج ۱، ص ۴۱۶ )

وفات حضرت ابو طالب، ۳ سال قبل از هجرت

عام الحزن: و فی السنه العاشره من البعثه کانت وفاه الرجل العظیم، أبی طالب علیه الصلاه و السلام، ففقد النبی  بفقده نصیرا قویا، و عزیزا وفیا، کان هو الحامی له، و الدافع عنه، و عن دینه، و رسالته، کما أشرنا إلیه. ثم توفیت بعده بمده و جیزه – قیل: بثلاثه أیام، و قیل بعده بحوالی شهر خدیجه أم المؤمنین صلوات اللّه و سلامه علیها، أفضل أزواج النبی…( الصحیح من سیره النبی الأعظم ، ج ۳، ص ۳۵۸  )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال پیش از هجرت

و کان عقیل أسنّ من جعفر بعشر سنین، و أعقبوا إلاّ طالبا، و توفّی قبل أن یهاجر النبیّ صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بثلاث سنین، و لم یزل رسول… ( إعلام الوری بأعلام الهدی ، ج ۱، ص ۲۸۲ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

ثم قام أبو طالب یذب عن رسول اللّه  من سنه ثمان من مولده الى السنه العاشره من النبوه و ذلک اثنان و أربعون سنه… ( تذکره الخواص، ج ۱، ص ۱۸ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

و قال المرزبانی: مات أبو طالب فی السنه العاشره من المبعث، و کان له یوم مات بضع و ثمانون سنه. و ذکر ابن سعد، عن الواقدی – أنه مات فی نصف شوال منها. و قد وقعت لنا روایه… ( الإصابه ، ج ۷، ص ۲۰۳ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

تُوُفِّیَ أَبُو طَالِبٍ بَعْدَ نُبُوَّتِهِ بِتِسْعِ سِنِینَ وَ ثَمَانِیَهِ أَشْهُرٍ وَ ذَلِکَ بَعْدَ خُرُوجِهِ مِنَ اَلشِّعْبِ بِشَهْرَیْنِ. تُوُفِّیَ أَبُو طَالِبٍ بَعْدَ نُبُوَّتِهِ بِتِسْعِ سِنِینَ وَ ثَمَانِیَهِ أَشْهُرٍ وَ ذَلِکَ بَعْدَ خُرُوجِهِ مِنَ اَلشِّعْبِ بِشَهْرَیْنِ. وَ زَعَمَ اَلْوَاقِدِیُّ أَنَّهُمْ خَرَجُوا مِنَ اَلشِّعْبِ قَبْلَ اَلْهِجْرَهِ بِثَلاَثِ سِنِینَ … ( المناقب، ج ۱، ص ۱۷۳ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

المناقب لابن شهرآشوب تُوُفِّیَ أَبُو طَالِبٍ بَعْدَ نُبُوَّتِهِ بِتِسْعِ سِنِینَ وَ ثَمَانِیَهِ أَشْهُرٍ وَ ذَلِکَ بَعْدَ خُرُوجِهِ مِنَ اَلشِّعْبِ بِشَهْرَیْنِ وَ زَعَمَ اَلْوَاقِدِیُّ أَنَّهُمْ خَرَجُوا مِنَ اَلشِّعْبِ قَبْلَ اَلْهِجْرَهِ بِثَلاَثِ سِنِینَ وَ فِی هَذِهِ اَلسَّنَهِ تُوُفِّیَ أَبُو طَالِبٍ وَ تُوُفِّیَتْ خَدِیجَهُ بَعْدَهُ بِسِتَّهِ أَشْهُرٍ وَ لَهُ سِتٌّ وَ أَرْبَعُ…( بحار الأنوار ، ج ۱۹، ص ۱۴ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

قَالَ وَ فِی سَنَهِ عَشْرٍ مِنْ نُبُوَّتِهِتُوُفِّیَ أَبُو طَالِبٍ قَالَ اِبْنُ عَبَّاسٍ عَارَضَ رَسُولُ اَللَّهِجِنَازَهَ أَبِی طَالِبٍ فَقَالَ وَصَلَتْکَ رَحِمٌ وَ جَزَاکَ اَللَّهُ خَیْراً یَا عَمِّ. وَ فِی هَذِهِ اَلسَّنَهِ تُوُفِّیَتْ خَدِیجَهُ بَعْدَ أَبِی طَالِبٍ بِأَیَّامٍ … ( بحار الأنوار ، ج ۱۹، ص ۲۰ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

المصباحین فی السادس و العشرین من شهر رجب کانت وفاه أبی طالب رحمه الله فی السادس و العشرین من شهر رجب کانت وفاه أبی طالب رحمه الله علیه على قول ابن عیاش. قصص الأنبیاء علیهم السلام إِنَّ أَبَا طَالِبٍ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ تُوُفِّیَ فِی آخِرِ اَلسَّنَهِ اَلْعَاشِرَهِ مِنْ مَبْعَثِ رَسُولِ اَللَّهِثُمَّ تُوُفِّیَتْ خَدِیجَهُ …( بحار الأنوار ، ج ۱۹، ص ۲۴ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

امّا ابو طالب، پس وفاتش در بیست و ششم رجب آخر سال دهم بعثت اتّفاق افتاد…( منتهی الآمال، ج ۱، ص ۱۳۶)

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

البکائی عن ابن إسحق: إن خدیجه و أبا طالب هلکا فی عام واحد، و کان هلاکهما بعد عشر سنین مضین من مبعث رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلّم قبل مهاجره صلّى اللّه علیه و سلّم إلى المدینه بثلاث سنین. و ذکر ابن قتیبه أن خدیجه توفیت بعد أبی طالب بثلاثه أیام. و ذکر البیهقی نحوه… ( عیون الأثر ، ج ۱، ص ۱۵۱ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

و قالت عائشه: ماتت قبل أن تفرض الصلاه، یعنی قبل أن یعرج بالنبیّ صلّى اللّٰه علیه و سلّم، و یقال: کان موتها فی رمضان. و قال الواقدیّ: توفیت لعشر خلون من رمضان، و هی بنت خمس و ستین سنه…(الإصابه ، ج ۸، ص ۱۰۳ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

و کانت له وزیر صدق على الإسلام، یشکو إلیها، و بهلک عمّه أبى طالب، و کان له عضدا و حرزا فى أمره، و منعه و ناصرا على قومه، و ذلک قبل مهاجره … ( الروض الأنف ، ج ۴، ص ۱۴ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

و ذکر أبو عبد اللّه بن منده فی کتاب المعرفه: أنّ وفاه خدیجه کانت بعد موت أبی طالب بثلاثه أیام. و زعم الواقدیّ أنّهم خرجوا من الشعب قبل الهجره بثلاث سنین…( إعلام الوری بأعلام الهدی ، ج ۱، ص ۱۳۲ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

تُوُفِّیَ أَبُو طَالِبٍ وَ تُوُفِّیَتْ خَدِیجَهُ بَعْدَهُ بِسِتَّهِ أَشْهُرٍ وَ لَهُ سِتٌّ وَ أَرْبَعُونَ سَنَهً وَ ثَمَانِیَهُ أَشْهُرٍ…(المناقب، ج ۱، ص ۱۷۴ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

اَلْهِجْرَهِ بِثَلاَثِ سِنِینَ وَ فِی هَذِهِ اَلسَّنَهِ تُوُفِّیَ أَبُو طَالِبٍ وَ تُوُفِّیَتْ خَدِیجَهُ بَعْدَهُ بِسِتَّهِ أَشْهُرٍ وَ لَهُ سِتٌّ وَ أَرْبَعُونَ سَنَهً وَ ثَمَانِیَهُ أَشْهُرٍ وَ أَرْبَعَهٌ وَ عِشْرُونَ یَوْماً …( بحار الأنوار ، ج ۱۹، ص ۱۴ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

قصص الأنبیاء علیهم السلام: إِنَّ أَبَا طَالِبٍ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ تُوُفِّیَ فِی آخِرِ اَلسَّنَهِ اَلْعَاشِرَهِ مِنْ مَبْعَثِ رَسُولِ اَللَّهِثُمَّ تُوُفِّیَتْ خَدِیجَهُ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهَا بَعْدَ أَبِی طَالِبٍ بِثَلاَثَهِ أَیَّامٍ فَسَمَّى رَسُولُ اَللَّهِ ذَلِکَ اَلْعَامَ عَامَ اَلْحُزْنِ…( بحار الأنوار ، ج ۱۹، ص ۲۵ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

و ابو طالب پیش از هجرت حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلم به سه سال به رحمت الهى واصل شد و به قولى بعد از سه روز از وفات او وفات خدیجه واقع شد و …( منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج ۱، ص ۲۷۱)

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

سنین. و ذکر ابن قتیبه أن خدیجه توفیت بعد أبی طالب بثلاثه أیام. و ذکر البیهقی…(عیون الأثر ، ج ۱، ص ۱۵۱ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

ابوطالب بعد البعثه بست سنین و ثمانیه أشهر و أربعه و عشرین یوما و توفیت خدیجه بعده بثلاثه أیام فسمى رسول اللهذلک العام عام الحزن…( أعیان الشیعه، ج ۱، ص ۲۳۵ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

فاطمه علیها السّلام، و قد کانت خدیجه علیها السّلام ماتت قبل الهجره بسنه و مات أبو طالب رضى اللّه عنه بعد موت خدیجه علیها السّلام بسنه…( الموسوعه الکبری، ج ۲، ص ۲۰۱ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

فاطمه علیها السّلام. و قد کانت خدیجه ماتت قبل الهجره بسنه، و مات أبو طالب بعد موت خدیجه بسنه. فلما فقدهما رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله سئم المقام بمکه، و دخله حزن شدید و أشفق…( الموسوعه الکبری، ج ۴، ص ۲۰ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام، ۳ سال قبل از هجرت

الإسلام إلا فاطمه علیها السّلام. و قد کانت خدیجه ماتت قبل الهجره بسنه، و مات أبو طالب بعد موت خدیجه بسنه. فلما فقدهما رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله، سئم المقام بمکه و دخله حزن شدید…( الموسوعه الکبری، ج ۲۱، ص ۳۸۸ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام ۳ سال پیش از هجرت

ثم ان أبا طالب و خدیجه هلکا فی عام واحد – و ذلک فیما حدثنا ابن حمید، قال: حدثنا سلمه، عن ابن إسحاق – قبل هجرته الى المدینه بثلاث سنین، فعظمت المصیبه على رسول اللهبهلاکهما، و ذلک ان قریشا وصلوا من أذاه بعد موت ابى طالب الى ما لم یکونوا یصلون الیه فی حیاته منه، حتى نثر بعضهم على راسه التراب.( تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۴۳ )

وفات حضرت ابو طالب، ۳ سال قبل از هجرت

و أخبرنا أبو عبد اللّه الحافظ، قال: حدّثنا أبو العباس محمد بن یعقوب قال: حدّثنا أحمد بن عبد الجبار، قال: حدّثنا یونس بن بکیر عن ابن إسحاق، قال: «ثم أن خدیجه بنت خویلد و أبا طالب ماتا فی عام واحد فتتابعت على رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم المصائب بهلاک خدیجه و أبی طالب، و کانت خدیجه وزیره صدق على الإسلام، کان یسکن إلیها قلت و بلغنی أن موت خدیجه کان بعد موت أبی طالب… ( دلائل النبوه ، ج ۲، ص ۳۵۲ )

وفات حضرت ابو طالب، ۳ سال قبل از هجرت

وَ زَعَمَ اَلْوَاقِدِیُّ أَنَّهُمْ خَرَجُوا مِنَ اَلشِّعْبِ قَبْلَ اَلْهِجْرَهِ بِثَلاَثِ سِنِینَ وَ فِی هَذِهِ اَلسَّنَهِ تُوُفِّیَتْ خَدِیجَهُ وَ أَبُو طَالِبٍ وَ بَیْنَهُمَا خَمْسٌ وَ ثَلاَثُونَ لَیْلَهً… (بحار الأنوار ، ج ۱۹، ص ۵ )

وفات حضرت ابوطالب ۳ سال قبل از هجرت، ۲ ماه پس از پایان محاصره شعب ابی طالب

المناقب لابن شهرآشوب تُوُفِّیَ أَبُو طَالِبٍ بَعْدَ نُبُوَّتِهِ بِتِسْعِ سِنِینَ وَ ثَمَانِیَهِ أَشْهُرٍ وَ ذَلِکَ بَعْدَ خُرُوجِهِ مِنَ اَلشِّعْبِ بِشَهْرَیْنِ..( بحار الأنوار ، ج ۱۹، ص ۱۴ )

وفات حضرت ابو طالب، در ۲۶ رجب سال ۳ پیش از هجرت

المصباحین فی السادس و العشرین من شهر رجب کانت وفاه أبی طالب رحمه الله(بحار الأنوار ، ج ۱۹، ص ۲۴ )

وفات حضرت ابو طالب ۱۰ سال پس از بعثت مطابق با سال ۳ قبل از هجرت

قصص الأنبیاء علیهم السلام: إِنَّ أَبَا طَالِبٍ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ تُوُفِّیَ فِی آخِرِ اَلسَّنَهِ اَلْعَاشِرَهِ مِنْ مَبْعَثِ رَسُولِ اَللَّهِ…( بحار الأنوار ، ج ۱۹، ص ۲۵ )

وفات حضرت ابو طالب، به نقلی در سال ۱۳ بعثت، اندکی پیش از هجرت

وَ قَدْ کَانَتْ خَدِیجَهُ مَاتَتْ قَبْلَ اَلْهِجْرَهِ بِسَنَهٍ وَ مَاتَ أَبُو طَالِبٍ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ بَعْدَ مَوْتِ خَدِیجَهَ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهَا بِسَنَهٍ…( بحار الأنوار ، ج ۱۹، ص ۱۱۷ )

وفات حضرت ابو طالب، به نقلی در سال ۱۳ بعثت، اندکی پیش از هجرت

روى العیاشی فی تفسیره عن سعید بن المسیّب عن علی بن الحسین علیهما السّلام قال: کانت خدیجه قد ماتت قبل الهجره بسنه، و مات أبو طالب بعد موت خدیجه بسنه…( موسوعه التاریخ الإسلامی، ج ۱، ص ۶۳۴ )

وفات حضرت ابو طالب در سال ۳ قبل هجرت به فاصله کوتاهی از رحلت حضرت خدیجه

و الطبرسی فی «اعلام الورى» نقل صدر مقال ابن اسحاق، ثمّ نقل عن کتاب «المعرفه» لابن منده قول الواقدی کذلک: أنهم خرجوا من الشعب قبل الهجره بثلاث سنین، و فی هذه السنه توفیت خدیجه و أبو طالب و بینهما خمس و ثلاثون لیله. و ابن شهرآشوب نقل قول الواقدی کذلک: أنهم خرجوا من الشعب قبل الهجره بثلاث سنین، و فی هذه السنه توفی أبو طالب. الا أنّه قال: و توفیت خدیجه بعده بسته أشهر….(موسوعه التاریخ الإسلامی، ج ۱، ص ۶۳۷)

وفات حضرت ابو طالب به فاصله کوتاهی از رحلت حضرت خدیجه

و قال البلاذری: قالوا: مات أبو طالب فی السنه العاشره من المبعث و هو ابن بضع و ثمانین سنه، و دفن بمکّه فی الحجون. ثمّ روى بسنده عن أبی صالح مولى ابن عباس قال: لما مرض أبو طالب قیل له: لو أرسلت الى ابن أخیک فأتاک بعنقود من جنته لعلّه یشفیک؟! فأتاه الرسول بذلک و أبو بکر عنده، فقال له أبو بکر: إِنَّ اَللّٰهَ حَرَّمَهُمٰا عَلَى اَلْکٰافِرِینَ [فلمّا رجع الرسول الى ابی طالب بجواب أبی ..( موسوعه التاریخ الإسلامی، ج ۱، ص ۶۳۹ )

وفات حضرت ابوطالب ۱۰ سال پس از بعثت سال ۳ قبل از هجرت

و توفی قبل أن یهاجر النبی بثلاث سنین و لم یزل رسول اللهممنوعا من الأذى بمکه موقى له حتى توفی أبو طالب…( بحار الأنوار ، ج ۲۲، ص ۲۶۱ )

وفات حضرت ابوطالب ۳ سال پس از بعثت مطابق با سال ۹ قبل از هجرت

فوت ابو طالب که اسمش عبد مناف است سه روزبعد از فوت خدیجه – مروج الذّهب؛ و حضرت بعد از فوت خدیجه و أبو طالب سه ماه در مکّه ماند، و اصحاب را امر فرمود به هجرت بسوى حبشه – قب؛ و عمر أبو طالب چهل و نه سال و هشت ماه بود… (وقایع السنین و الاعوام، ج ۱، ص ۵۱ )

وفات حضرت ابوطالب، ۹ سال و هشت ماه پس از بعثت مطابق با سال ۴ قبل هجرت

أبو طالب فوت شد بعد از نبوّت حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به نه سال و هشت ماه و دو ماه از بیرون آمدن از شعب گذشته بود، و واقدی گوید: بیرون آمدند از شعب پیش از هجره بسه سال، و در این سال أبو طالب فوت شد، و خدیجه فوت شد بعد از ابو طالب به شش ماه، و عمر أبو طالب چهل و شش سال و هشت ماه و بیست و چهار روز بود و چهل و هفت سال و شش ماه و چند روز گفته‌اند…( وقایع السنین و الاعوام، ج ۱، ص ۵۳ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام در شوال یا ذی القعده ۳ سال پیش از هجرت

توفّی أبو طالب و خدیجه قبل الهجره بثلاث سنین و بعد خروجهم من الشّعب، فتوفّی أبو طالب فی شوّال أو فی ذی القعده و عمره بضع و ثمانون سنه، و کانت خدیجه ماتت قبله بخمسه و ثلاثین یوما، و قیل: کان بینهما خمسه و خمسون یوما، و قیل: ثلاثه أیّام… ( الکامل فی التاریخ‏، ج ۲، ص ۹۰ )

وفات حضرت ابو طالب عمو و حامی بزرگ پیامبردر نشر اسلام در شوال یا ذی القعده ۳ سال پیش از هجرت

توفی فی شوال، سنه عشر من النبوه… ( تاریخ أبی الفداء ، ج ۱، ص ۱۷۹ )

شیخ بهائی

محمد بن الحسین بن عبد الصمد بن شمس الدین محمد بن على بن حسن بن محمد بن صالح جبعى عاملى حارثى حمدانى، معروف به شیخ بهایى فقیه، شاعر، عارف، حکیم، منجم، ریاضیدان، ادیب، مورخ بزرگ شیعه است. ایشان در ۱۷ ذى‌حجه ۹۵۳ق، در روستاى جبع منطقه عامل لبنان متولد شد. در دوره صفویه مقام «شیخ‌الاسلامی» ریاست علماى شیعه را بر عهده گرفت. در علوم مختلف فقه، اصول، تفسیر، حدیث، رجال، درایه، ادبیات، ریاضیات، جبر، هندسه، اسطرلاب، هیئت، جفر و… آثار فراوانی به زبان‌هاى فارسى و عربى نوشت و در در دوازدهم شوال ۱۰۳۰ق (یا ۱۰۳۱ق) رحلت نمود که مرقد او در یکی از رواق‌هاى حرم مطهّر حضرت امام رضا علیه السلام در مشهد مقدس قرار دارد. پس از شهادت شهید ثانى (۹۶۶ق)، منطقه جبل عامل براى شیعیان و علماى شیعى ناامن شده بود و از آن‌سو حکومت نوپاى صفوى با به رسمیت شناختن مذهب شیعه در ایران، بستر مهاجرت علماى شیعه از سراسر دنیا به آنجا را فراهم نمود؛ بنابراین پدر شیخ بهایى عازم ایران شد.
نسب شیخ، به حارث همدانى، صحابى جلیل‌القدر حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیهماالسلام مى‌رسد. حارث همدانى در جنگ صفین و جمل از یاوران استوار امیرالمؤمنین(ع) بود و تا پایان جنگ ایستادگى نمود.

وى مقدارى از تحصیلات خود را در وطن فراگرفته بود که به اصفهان وارد شد و در آنجا نیز با جدیت تمام به تحصیل علوم مختلف پرداخت. شیخ ظرف مدت کوتاهى مقبولیت عام یافت و از سوى شاه عباس صفوى نهایت احترام براى او رعایت مى‌شد. شیخ بهایى مدت‌ها شیخ‌الاسلام هرات و در آن دیار پاسخ‌گوى احکام شرعى مردم بود. وى پس از مدتى از این سمت کناره گرفت و به سفرهاى علمى و تحقیقى پرداخت. شیخ بهایى ۳۰ سال در سفر بود. به مصر، سوریه، حجاز، عراق، فلسطین، افغانستان و… رفت و با علما و مردم آن مناطق به گفتگو پرداخت. او مبلغ نستوه تشیع بود و رنج سفر را به جان خرید و براى زنده‌نگه‌داشتن فرهنگ شیعى زحمات فراوانى را متحمل شد. این عالم وارسته در سفرها با علماى اهل سنت به گفتگو مى‌نشست و فقیهان بلندپایه اهل سنت را گرامى مى‌داشت، نزدشان زانوى ادب به زمین مى‌زد و از دانش آنها بهره مى‌جست. در قدس با «ابن ابى‌لطیف مقدسى»، در دمشق با «حافظ حسین کربلایى» و «حسن بورینى» و در حلب با «شیخ عمر عرضى» دیدار کرد.

شیخ بهایى پس از سال ۱۰۰۶ق، شیخ‌الاسلام اصفهان شد. اصفهان، در سال ۱۰۰۶ق، از سوى شاه عباس کبیر پایتخت ایران شد. با انتخاب اصفهان به پایتختى، مهاجرت علماى شیعه از سراسر جهان اسلام به این شهر رونق گرفت. مدت زمانى بعد، شیخ از مقام شیخ‌الاسلامى استعفا داد و از سال ۱۰۱۲ق، تا سال ۱۰۱۹ق، به سفر رفت، سپس به اصفهان برگشت و تا آخر عمر در آن شهر ماند و به‌عنوان «شیخ‌الاسلام» ریاست علماى شیعه را بر عهده گرفت. شیخ بهایى از شاعران نامدار صفویه است. شعرهاى او، به‌ویژه شعرهایى که به سبک عراقى سروده، بسیار زیباست. وى در اشعارش به «بهایى» تخلّص مى‌کرد. از وى اشعار بسیارى به زبان‌هاى فارسى و عربى به یادگار مانده است. وفات ایشان در دوازدهم شوال ۱۰۳۰ق (یا ۱۰۳۱ق)، بود، که سبک بال به‌سوى معبود پر کشید. بیش از پنجاه هزار نفر مردم اصفهان در تشییع جنازه او شرکت داشتند. علامه ملا محمدتقى مجلسى بر وى نماز گزارد و سپس پیکرش را به مشهد مقدس بردند و بنا بر وصیتش او را در خانه‌اش که نزدیک حرم امام رضا(ع) قرار داشت، به خاک سپردند. اکنون آرامگاه شیخ بهایى در یکى از رواق‌هاى حرم مطهّر امام رضا(ع) قرار دارد.

الکشکول

جامع عباسی

الحدیقه الهلالیه

الاربعون حدیثا

تحفه حاتمی – نویسنده

الإثنا عشریات الخمس

الحدیقه الهلالیه  – نویسنده

حرمه ذبایح اهل الکتاب

کلمات المحققین  – نویسنده

رساله الکر – تعیین مقدار الکر

الوجیزه فی علم الدرایه  – نویسنده

الفرایض البهاییه – الرساله الارشیه

حرمه ذبایح اهل الکتاب  – نویسنده

الاثنا عشریه فی الصلاه الیومیه

مجموعه رسائل عوارف المعارف

کلیات اشعار و آثار فارسی (شیخ بهایی)

اربعین شیخ بهائی (ترجمه خاتون آبادی)

آموزش آسان ادبیات عرب  – نویسنده

اربعین-شیخ بهایی (عقیقی بخشایشی)

الحبل المتین فی احکام الدین (طبع قدیم)

مشرق الشمسین و إکسیر السعادتین

الکشکول شیخ بهائی (۳جلدی) – نویسنده

الإثنا عشریه فی الصلاه الیومیه  – نویسنده

کشکول شیخ بهایی (۲جلدی) – نویسنده

متن کامل کشکول شیخ بهایی – نویسنده

مجموعه نفیسه فی تاریخ الأئمه  – نویسنده

جامع عباسی، یک دوره کامل فقه ب زبان فارسی

گزیده مفتاح الفلاح-کلید رستگاری – نویسنده

مشرق الشمسین و إکسیر السعادتین – نویسنده

الحاشیه علی کتاب من لا یحضره الفقیه  – نویسنده

التعلیقه علی الرساله الصومیه (للشیخ البهایی)

اللباب شرح فارسی بر خلاصه الحساب – نویسنده

بهاء الدین العاملی ادیبا و فقیها و عالما – نویسنده

الحاشیه علی کتاب من‌ لایحضره‌ الفقیه (شیخ بهایی)

الحبل المتین فی احکام احکام الدین (۲جلدی) – نویسنده

استدراک علی الفصل الثالث من تشریح الأفلاک  – نویسنده

التعلیقه علی الرساله الصومیه (للشیخ البهایی) – نویسنده

العروه الوثقی للشیخ البهایی و الرحله (طبع جدید)  – نویسنده

مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیله من الواجبات و المستحبات – نویسنده

بخشی از دست نوشته های آثار علامه دوران شیخ بهاء الدین عاملی – نویسنده

کشکول شیخ بهایی با ترجمه روان و فهرست موضوعی (۱جلدی) – نویسنده

رسائل الشیخ بهاء الدین محمد بن الحسین بن عبد الصمد الحارثی العاملی – نویسنده

مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیله من الواجبات و المستحبات و الآداب  – نویسنده

مجموعه نفیسه فی تاریخ الأئمه (ع) من آثار القدماء من علماء الإمامیه الثقات  – نویسنده

زبده الأصول مع حواشی المصنف علیها (با حاشیه مصنف: شیخ بهایی، محمد بن حسین) – نویسنده

کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهایی، مثنویات، قصاید، مخمس، مستزاد، رباعیات، موش وگربه

کلیا‌ت‌ اشعا‌ر و آثا‌ر فا‌رسی‌ شیخ‌ بها‌ءا‌لدین‌ محمد العا‌ملی‌ مشهور به‌ شیخ‌ بها‌ئی (۱جلدی) – نویسنده

در روزدوازدهم، سنۀ ۱۰۳۰، شیخنا الأجلّ بهاء الملّه والدین محمد بن الشیخ حسین الحارثى در اصفهان وفات یافت و جنازه نازنینش را به مشهد مقدّس حمل کردند.( منبع : کتاب وقایع الأیام (فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الأیام)، نویسنده: شیخ عباس قمی، مصحح: محسن صادقی، عباسعلی مردی، ناشر: نور مطاف قم

ابن سیرین

روز نهم شوال سنۀ ۱۱۰هجری، محمد بن سیرینِ بصرى وفات کرد.(وفیات الأعیان، ج ۴، ص ۱۸۲، ش ۵۶۵ «محمد بن سیرین»؛ روضات الجنات، ج ۷، ص ۲۴۹، ش ۶۳۲. سال‌ولادتش دو سال باقى مانده از خلافت عثمان است) و ابن سیرین در تأویل رؤیا ید طولانی داشت و حکایات تعبیرات او معروف است و او مردى بزّاز بوده است(وفیات الأعیان، ج ۴، ص ۱۸۲، ش ۵۶۵) و پدرش بندۀ انس بن مالک بوده و انس همان است که خادم رسول بوده و به برکت خدمت آن حضرت متموّل و کثیر الاولاد گشته بود، به حدّى که هفتاد و هشت پسر و دو دختر داشت. و او همان است که کتمان حدیث غدیر کرد و به نفرین امیر المؤمنین علیه السلام مبروص شد(بحار الأنوار، ج ۳۷، ص ۱۹۷؛ خلاصۀ عبقات الأنوار، ج ۳، ص ۲۶۲ ) و مابین ابن سیرین و حسن بصرى منافرت تمامى بوده … (منبع : کتاب وقایع الأیام (فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الأیام)، نویسنده: شیخ عباس قمی، مصحح: محسن صادقی، عباسعلی مردی، ناشر: نور مطاف قم

وفات ابن سیرین (محمد بن سیرین) معبر معروف در سال ۱۱۰ ق

و موت محمد بن سیرین معبر، و حسن بصرى، و فرزدق، و جریر از مشاهیر شعراى عرب… (ترجمه تقویم التواریخ ، ج ۱، ص ۵۲ )

وفات ابن سیرین (محمد بن سیرین) فقیه و عالم مشهور در ۷۷ سالگی در سال ۱۱۰ ق

محمّد بن سیرین بندۀ انس بن مالک، فقیه و عالم و پرهیزکار و محدث بود، و بسیار مشهور بود بفنون علوم الشریعه، در سنۀ صد و ده مرد، و در این وقت عمر او هفتاد و هفت بود.(وقایع السنین و الاعوام، ج ۱، ص ۱۲۳ )

وفات ابن سیرین (محمد بن سیرین) معبّر مشهور و از تابعین بصری در سال ۱۱۰ ق

و فیها توفى محمد بن سیرین أبو بکر الأنصارىّ البصرىّ الإمام الربّانىّ، من الطبقه الثانیه من تابعى أهل البصره، مولى أنس بن مالک، و هو صاحب التعبیر، و کان أبوه سیرین من سبى جرجرایا فکاتب أنسا على مال جزیل فوفّاه له؛ و مولده لسنتین بقیتا من خلافه عمر رضى اللّه عنه.(النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، ج ۱، ص ۲۶۸)

وفات ابن سیرین (محمد بن سیرین) معبر معروف در سال ۱۱۰ ق

توفی محمد بن سیرین، و کان أبوه سیرین، عبدا لأنس بن مالک، فکاتبه أنس على مال، و حمله سیرین و عتق، و کان من سبی خالد بن الولید، و روى محمد بن سیرین المذکور، عن جماعه من الصحابه، منهم أبو هریره، و عبد اللّه بن عمر، و عبد اللّه بن الزبیر، و غیرهم، و کان من کبار التابعین، و له الید الطولى فی تعبیر الرؤیا.(تاریخ أبی الفداء ، ج ۱، ص ۲۸۲ )

وفات ابن سیرین (محمد بن سیرین) در ۸۱ سالگی در سال ۱۱۰ ق

مات الحسن البصریّ و له سبع و ثمانون سنه و محمّد بن سیرین و هو ابن إحدى و ثمانین سنه…(الکامل فی التاریخ‏، ج ۵، ص ۱۵۵)

سیره اخلاقی امام خمینی

سیره اخلاقى – تربیتى امام خمینى(ره)، اثر فارسى على‌اصغر الهامى‌نیا، تلاشى است در بیان و تبیین سیره اخلاقى – تربیتى امام خمینى(ره) در عرصه عمل، گفتار و اندیشه ایشان است. کتاب، با مقدمه کوتاهى از پژوهشکده تحقیقات اسلامى در اشاره به موقعیت والا و ویژه امام خمینى(ره) آغاز و مطالب در پنج فصل، ارائه گردیده است. نویسنده در ابتدا، به بیان کلیاتى پیرامون امور تربیتى پرداخته، پس از اشاره به مبانى و دیدگاه‌هاى اخلاقى – تربیتى امام(ره)، ایشان را احیاگر ارزش‌هاى اخلاقى جامعه دانسته و در نهایت، به برجستگى‌هاى اخلاقى امام(ره) پرداخته است. فصل اول، در پنج بخش زیر، به بیان کلیاتى پیرامون مفاهیم تربیتى اختصاص یافته است:

  1. تبیین سه واژه زیر:الف) سیره: این واژه، نوع رفتار، سبک، متد و معیار «سیر» را بیان مى‌کند؛ خواه صحیح باشد یا غلط، زشت باشد یا زیبا.ب) اخلاق: جمع «خُلق» است و به توانایى‌ها و فضیلت‌هاى ناپیدایى که با بینش و بصیرت قابل درک است، اطلاق مى‌گردد.ج) تربیت: معانى گوناگونى دارد که نویسنده، این تعریف را پسندیده است: «فراهم کردن زمینه‌ها و عوامل، براى به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهاى انسان در جهت مطلوب».
  2. اهمیت تربیت: نویسنده معتقد است که اهمیت و جایگاه والاى تربیت، از بدیهیات زندگى انسان است، چرا که آدمیان در میدان عمل و کنش، همواره از اندیشه و بینش خویش مدد مى‌جویند که به اعتقاد وى، آن نیز در سایه تربیت، اصلاح و یا فاسد مى‌گردد و زندگى بشر همیشه تحت تأثیر تربیتى است که فرامى‌گیرد.
  3. ضرورت تربیت: که با توجه به بخش پیشین، روشن مى‌گردد.
  4. موضوع تربیت: به اذعان وى، شامل همه موجودات زنده، اعم از انسان، حیوان و گیاهان مى‌شود که حتى از دیدگاه قرآن، جمادات را نیز در بر مى‌گیرد.
  5. هدف تربیت: نویسنده معتقد است که همه مکاتب بشرى، بر اهمیت و ضرورت تربیت انسان، اتفاق نظر دارند، ولى هدف تربیت در همه آن‌ها یکسان نیست، بلکه به تعداد جهان‌بینى‌هاى موجود، اهداف تربیتى نیز متعدد مى‌گردد.

در فصل دوم، به مبانى و دیدگاه‌هاى اخلاقى و تربیتى امام خمینى(ره) اشاره شده است. نویسنده معتقد است که عقیده، اندیشه و عمل امام(ره)، در هر زمینه‌اى، از جمله تعلیم و تربیت، همان نظر اسلام واقعى است و آنچه از افکار، گفتار و کردار ایشان مى‌تراوید، همان تعالیم روح‌بخش و انسان‌ساز اسلام بود که توسط یکى از تربیت‌یافتگان آن دین جاوید، بیان مى‌شد. به باور وى، مبانى و منابع دیدگاه‌هاى امام(ره)، در هر زمینه‌اى، خرد ناب و اندیشه خالص بشرى بود و ایشان، با خمیرمایه دینى و دست‌مایه علمى و ذهنى نقاد و اندیشه‌اى آزاد، وارد دنیاى علم، سیاست، اخلاق و تربیت شد و در ربع قرن توانست ملتى مستقل و بااراده تربیت کند که خود بهترین دلیل بر موفقیت دیدگاه ایشان در صحنه تعلیم و تربیت است. در این زمینه، وى به بیان دورنمایى از آن حقایق و مبانى، در عناوین زیر پرداخته است: جایگاه انسان، گستره و اهمیت تربیت، هماهنگى تربیت با فطرت، مقامات انسان، تقدم تزکیه بر تعلیم و نقطه آغازین تربیت که همان خودسازى مى‌باشد.

فصل سوم، به بیان اصول و روش‌هاى اخلاقى، تربیتى امام(ره) اختصاص یافته است. به باور نویسنده، با نگاهى اجمالى به انقلاب اسلامى و رهبرى امام(ره)، مى‌توان گفت که ایشان، بزرگ‌ترین مربى بشر در عصر حاضر بوده است، زیرا با اسلوبى خاص و روشى بدیع و پشتکار و جدیتى تمام، نخست، به گسترش و تحکیم اندیشه ناب توحیدى و معارف بلند اسلامى پرداخت و اندیشه‌ها را متوجه اسلام ناب ساخت و سپس، با سرنگونى طاغوت، صحیح‌ترین نظام حکومتى را بنیان نهاد و پس از آن، در همه زمینه‌ها، به تقویت و تحکیم ارزش‌هاى اخلاقى اقدام کرد. وى محور فعالیت‌های اخلاقى و تربیتى امام(ره) را همان روش کلى اسلام دانسته که در عمل، به روش‌هاى جزیى متعددى تقسیم مى‌شود و اصولى را نیز مد نظر دارد. او این محورها را در دو بخش زیر، توضیح داده است: الف) اصول: منظور، عناوین شاخصى است که تار و پود نظام تربیتى امام(ره) را تشکیل مى‌دهد و وجود هریک از آن‌ها ضرورى و اجتناب‌ناپذیر است؛ به‌گونه‌اى که اگر محقق نشود، به اساس تعلیم و تربیت مورد نظر خدشه وارد مى‌شود. این اصول، عبارتند از: خدامحورى، فراگیرى تربیت، مهذب بودن مربى، الهى بودن تعلیم و تربیت، اراده فردى و پیمودن مراحل. ب) روش‌ها: به باور نویسنده، امام(ره) با بهره‌گیرى از روش‌هاى قرآن و سنت معصومین(ع) توانست در سطح بسیار گسترده و جهانى، تحولى عمیق و پایدار در اندیشه، عمل و اخلاق مسلمانان ایجاد کند. این روش‌ها عبارتند از: روش علمى، الگودهى، تشویق و تکریم، تلقین و تکرار، دعا و مناجات.

در فصل چهارم، چگونگى نقش امام در احیاى ارزش‌هاى اخلاقى نشان داده شده است. نویسنده در این فصل، به دنبال اثبات این است که امام خمینى(ره)، از زمره آن عالمان و وارثانى بود که در قرن بیستم، پرچم اسلام راستین را دوباره در جهان به اهتراز درآورد و در دنیاى کفرزده، سخن از خدا، پیامبر(ص)، معاد و معنویت گفت و در تاریکى‌هاى ماده‌پرستى، چراغ تهذیب و فضایل را برافروخت و به تربیت و تهذیب انسان‌ها پرداخت. خودسازى، معمار اسلام، نفس مسیحایى، همت عالى، تهذیب انسان‌ها، مبارزه با رذایل، تعیین وظایف روحانیان، فرهنگیان، خانواده و سایر مراکز، از عناوین این فصل است.

فصل پنجم، شامل برجستگى‌هاى اخلاقى امام(ره) است. نویسنده، امام(ره) را آیینه تمام‌نماى محاسن و مکارم اخلاق دانسته که در سراسر عمر خود، کوشید تا به‌طور مستمر از هرگونه زشتى و پلیدى خود را دور نگه دارد و به فضایل اخلاقى آراسته باشد. به باور وى، همه کسانى که با ایشان در ارتباط بودند – اعم از شاگردان، همسر و فرزندان، همکاران، ملت و دوست و دشمن – معترفند که امام، فردى متخلق، مؤدب، مخلص، باتقوا و آراسته به صفات نیک بود و دشمنان امام و انقلاب، هرگز نتوانستند حتى یک نقطه منفى در زندگى، اعمال و گفتار ایشان بیابند. آنچه در این فصل بیان شده است، اندکى از انبوه خوبى‌هاى اخلاقى ایشان مى‌باشد که در هفده عنوان زیر، ارائه گردیده است: اخلاص، توکل، پرستش و نیایش، توسل به اهل‌بیت(ع)، زهد و بى‌رغبتى به دنیا، احتیاط در مصرف بیت المال، عزت و کرامت، قاطعیت و سازش‌ناپذیرى، شجاعت، تواضع، اعتماد به نفس، حسن خلق، عطوفت، مردم‌دارى، حق‌شناسى، احترام به صاحبان فضیلت، نظم و انضباط. در نهایت مى‌توان چنین اظهار داشت که نویسنده به‌خوبى توانسته است گوشه‌اى هرچند کوچک، از سیره اخلاقى و تربیتى آن عالم فرزانه را به تصویر بکشد.

کتاب شناسی بقیع

بقیع

البقیع

بقیع در آینه تاریخ

آرمیدگان در قبرستان بقیع

بقیع الغرقد فی دراسه شامله

تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد

تاریخ حرم ائمه بقیع و آثار دیگر در مدینه منوره

البقیع قصه تدمیر آل سعود للآثار الإسلامیه فی الحجاز

محبوبیت ائمه بقیع علیهم السلام نزد اهل سنت

تخریب البقیع فی الوثائق و المستندات

قبور أئمه البقیع قبل تهدیمها

بقیع در بستر تاریخ

شیعیان بقیع

فاجعه البقیع

یوم البقیع

اسناد تاریخی تخریب بقیع

تخریب و بازسازى بقیع به روایت اسناد، تألیف سیدعلی قاضی عسکر، از جمله آثار فارسی در موضوع حج است که به بررسى آثار بقیع و تاریخچه تخریب آنها با استفاده از اسناد و مدارک پرداخته و توسط نشر مشعر منتشر شده است. کتاب، مشتمل بر مقدمه و متن اثر است که بدون تبویب و فصل‌بندى خاصى، ابتدا مدفونین در بقیع را متذکر و سپس تخریب آثار را با ارائه اسناد مورد بررسى قرار داده است.


شهادت حضرت حمزه در جنگ اُحُد

در آن روز اسدالله حضرت حمزه -‎ سیّد الشهدا زمان خود -‎ به دست «وحشى» شهید گشت و این وحشى همان است که بعد از این واقعه از ترس حضرت رسول صلى الله علیه و آله به سختى زندگى مى‌کرد و در آخر کار خود را پوشیده به خدمت آن حضرت رسانید و ناگاه بر سر آن جناب ایستاد و کلمه شهادت بگفت و این آیت مبارک در حقّ او نازل شد:« وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللّٰهِ إِمّٰا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمّٰا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ» وحشى از حضرت رسول صلى الله علیه و آله پنهان مى‌زیست به جهت آنکه نگاه رسول صلى الله علیه و آله به صورت او نیفتد و شهادت حمزه را یاد نکند تا در ایام خلافت ابى بکر که به جنگ مُسَیلمۀ کذّاب رفت و هم حربه بر او برانید و او را بکشت. مسلمانان از قتل مسیلمه نیک شاد شدند چندان که در شهادت حمزه حزین بودند و وحشى همى‌گفت: بهترینِ خلق را من کشتم و بدترین خلق نیز به دست من تباه شد. بعد از شهادت حمزه، هند مادر معاویه از بغض و عدواتى که با حمزه داشت جگر حمزه را طلبید و در دهان گذاشت، در دهانش به قدرت خدا سخت شد و از دهان بیفکند. از این جهت او را «آکله الأکباد» گفتند. پس به بالین حمزه آمد و گوش و بینى و اعضاى آن جناب را مُثله کرد و ابن الزبعرى در مفاخرت قریش و فتح ایشان اشعارى بگفت که یزید به بعضى از آنها تمثّل جست در آن هنگام که سر مبارک امام حسین علیه السلام را در مجلس او آوردند. و قتل حمزه در رسول خدا صلى الله علیه و آله سخت تأثیر کرد و چون از جنگ‌گاه به مدینه تشریف آورد -‎ و این هنگام که کمتر خانه‌اى بود که از آن بانگ گریه و سوگوارى بلند نباشد از جهت عزاى شهیدان خود، جز از خانه حمزه -‎ لهذا رسول خدا صلى الله علیه و آله اشک در چشمانش گردید و فرمود: «لٰکِن حَمزه لا بَواکیَ لَه»؛ حمزه در این روز گریه کن ندارد. انصار، چون این شنیدند، به خانه‌هاى خود شدند و زن‌ها را گفتند که بر کشتگان خویش گریه نکنید. اوّل به خانه حمزه شوید و بر او بگریید، آنگاه بر کشتگان خود نوحه نمایید؛ ایشان چنین کردند. پیغمبر را خوش آمد و دعا کرد در حقّ ایشان و این قاعده در میان زنان مدینه ماند که در هر مصیبتى که روى بکند اوّل لختى بر حمزه بگریند، آنگاه بر مصیبت خود. حمزه را با خواهرزاده‌اش عبدالله بن جَحْش در یک قبر نهادند و از این گونه هر کس با کسى مألوف بود هر دو تن و سه تن را در یک لحد مى‌نهادند و ایشان را با همان جامه‌هاى خون آلود به خاک مى‌سپردند و قصه شکافتن قبور شهداى احد، در زمان معاویه، هنگامى که خواست چشمه آب از آنجا جارى کند، معروف است. شایسته است که مؤمنین در این روز محزون و غمگین باشند و بسیارى از لذایذ را ترک نمایند به جهت مصیبت و شکستگى خاطر پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله  و سلم … (وقایع الأیام، فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الأیام نویسنده: شیخ عباس قمی، مصحح: صادقی، محسن و مردی، عباسعلی ناشر: نور مطاف محل نشر: قم – ایران، صفحه ۱۲۵)

سال سوم هجرت و در این سال شد غزوۀ احد و شهادت حمزه در این سال است-‎‎مروج،و عمر حضرت أمیر المؤمنین در جنگ احد به بیست و نه سال نرسیده بود،و در این جنگ همه گریختند إلاّ چهارده نفر:نیمه از انصار،و نیمه از مهاجر،و دوازده نقر قتلى حضرت أمیر بود-‎‎کشف الغمه،حدیث«لا فتى إلاّ علی و لا سیف إلاّ ذو الفقار»در احد بود چنانکه عبد الحمید بن أبی الحدید در مجلّد دهم شرح نهج البلاغه نقل نموده.(وقایع السنین و الاعوام، یا، گزارشهای سالیانه از ابتدای خلقت تا سال ۱۱۹۵ هجری، نویسنده: حسینی خاتون آبادی، عبد الحسین مصحح: بهبودی، محمدباقر، مقدمه‌: شعرانی، ابوالحسن، مقدمه‌نویس: مرعشی، شهاب‌الدین، ناشر: کتابفروشی اسلامیه محل نشر: تهران ۱۳۵۲)

حمزه بن عبد المطلب

أسد الله و أسد رسوله و عمه. رضی الله عنه.ابن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی.و أمه هاله بنت أهیب بن عبد مناف بن زهره بن کلاب بن مره. و کان یکنى أبا عماره. و کان له من الولد یعلى و کان یکنى به حمزه أبا یعلى. و عامر درج.و أمهما بنت المله بن مالک بن عباده بن حجر ابن فائد بن الحارث بن زید بن عبید بن زید بن مالک بن عوف بن عمرو بن عوف من الأنصار. من الأوس. و عماره بن حمزه. و قد کان یکنى به أیضا.و أمه خوله بنت قیس ابن قهد الأنصاریه من بنی ثعلبه بن غنم بن مالک بن النجار.و أمامه بنت حمزه و أمها سلمى بنت عمیس أخت أسماء بنت عمیس الخثعمیه. و أمامه التی اختصم فیها علی و جعفر و زید بن حارثه. و أراد کل واحد منهم أن تکون عنده فقضى بها رسول الله ص. لجعفر من أجل أن خالتها أسماء بنت عمیس کانت عنده. و زوجها رسول الله ص. سلمه بن أبی سلمه بن عبد الأسد المخزومی. و قال:، هل جزیت سلمه، فهلک قبل أن یجمعها إلیه. و قد کان لیعلى بن حمزه أولاد. عماره و الفضل و الزبیر و عقیل و محمد. درجوا فلم یبق لحمزه بن عبد المطلب ولد و لا عقب. قال:أخبرنا محمد بن عمر. قال:أخبرنا عبید الله بن عبد الرحمن بن موهب. قال:سمعت محمد بن کعب القرظی. قال:نال أبو جهل و عدی بن الحمراء و ابن الأصداء من النبی. ص.یوما و شتموه و آذوه.فبلغ ذلک حمزه بن عبد المطلب. فدخل المسجد مغضبا فضرب رأس أبی جهل بالقوس ضربه أوضحت فی رأسه. و أسلم حمزه فعز به رسول الله. ص.و المسلمون و ذلک بعد دخول رسول الله. ص. دار أرقم فی السنه السادسه من النبوه. قال:أخبرنا محمد بن عمر. قال:أخبرنا محمد بن صالح عن عمران بن مناح. قال:لما هاجر حمزه بن عبد المطلب إلى المدینه نزل على کلثوم بن الهدم. قال محمد بن صالح. و قال عاصم بن عمر بن قتاده: نزل على سعد بن خیثمه. قال:أخبرنا محمد بن عمر. قال:أخبرنا عبد الله بن محمد بن عمر قال:آخى رسول الله. ص.بین حمزه بن عبد المطلب و زید بن حارثه. و إلیه أوصى حمزه بن عبد المطلب یوم أحد حین حضر القتال. قال:أخبرنا محمد بن عمر. قال:حدثنی شعیب بن عباده عن یزید بن رومان قال: أول لواء عقده رسول الله. ص.حین قدم المدینه لحمزه بن عبد المطلب. بعثه سریه فی ثلاثین راکبا حتى بلغوا قریبا من سیف البحر. یعترض لعیر قریش و هی منحدره إلى مکه قد جاءت من الشام و فیها أبو جهل بن هشام فی ثلاثمائه راکب. فانصرف و لم یکن بینهم قتال. قال محمد بن عمر. و هو الخبر المجمع علیه عندنا. إن أول لواء عقده رسول الله. ص. لحمزه بن عبد المطلب. قال:أخبرنا محمد بن عمر. قال:حدثنی موسى بن محمد بن إبراهیم عن أبیه. قال: کان حمزه معلما یوم بدر بریشه نعامه. قال محمد بن عمر: و حمل حمزه لواء رسول الله. ص.فی غزوه بنی قینقاع و لم یکن الرایات یومئذ. و قتل. رحمه الله.یوم أحد على رأس اثنین و ثلاثین شهرا من الهجره و هو یومئذ ابن تسع و خمسین سنه. کان أسن من رسول الله. ص بأربع سنین و کان رجلا لیس بالطویل و لا بالقصیر. قتله وحشی بن حرب و شق بطنه.و أخذ کبده فجاء بها إلى هند بنت عتبه بن ربیعه. فمضغتها.ثم لفظتها.ثم جاءت فمثلت بحمزه. و جعلت من ذلک مسکتین و معضدین و خدمتین حتى قدمت بذلک و بکبده مکه و کفن حمزه فی برده. فجعلوا إذا خمروا بها رأسه بدت قدماه.و إذا خمروا بها رجلیه تنکشف عن وجهه.فقال رسول الله. ص.،غطوا وجهه،.و جعل على رجلیه الحرمل . قال:أخبرنا وکیع بن الجراح. قال:أخبرنا هشام بن عروه عن أبیه أن حمزه بن عبد المطلب کفن فی ثوب. قال:أخبرنا محمد بن عمر. حدثنی عمر بن عثمان الجحشی عن آبائه.قالوا: دفن حمزه بن عبد المطلب و عبد الله بن جحش فی قبر واحد. و حمزه خال عبد الله بن جحش. قال:قال محمد بن عمر: و نزل فی قبر حمزه أبو بکر و عمر و علی و الزبیر. و رسول الله. ص.جالس على حفرته.و قال رسول الله. ص:، رأیت الملائکه تغسل حمزه لأنه کان جنبا ذلک الیوم،. و کان حمزه أول من صلى رسول الله علیه ذلک الیوم من الشهداء. و کبر علیه أربعا. ثم جمع إلیه الشهداء فکلما أتی بشهید وضع إلى جنب حمزه فصلى علیه و على الشهید.حتى صلى علیه سبعین مره . و سمع رسول الله. ص.البکاء فی بنی عبد الأشهل على قتلاهم.فقال رسول الله. ص:،لکن حمزه لا بواکی له،.فسمع ذلک سعد بن معاذ فرجع إلى نساء بنی عبد الأشهل فساقهن إلى باب رسول الله.ص.فبکین على حمزه. فسمع ذلک رسول الله. ص.فدعا لهن و ردهن.فلم تبک امرأه من الأنصار بعد ذلک إلى الیوم على میت إلا بدأت بالبکاء على حمزه ثم بکت على میتها . قال:أخبرنا شهاب بن عباد العبدی. قال:أخبرنا عبد الجبار بن ورد عن الزبیر عن جابر بن عبد الله. قال:لما أراد معاویه أن یجری عینه التی بأحد کتبوا إلیه:أنا لا نستطیع أن نجریها إلا على قبور الشهداء. قال فکتب: انبشوهم. قال: فرأیتهم یحملون على أعناق الرجال کأنهم قوم نیام.و أصابت المسحاه طرف رجل حمزه بن عبد المطلب فانبعثت دما. ( الطبقات الکبری، جلد:۳، صفحه ۵-۷ نویسنده: ابن سعد، محمد بن سعد، محقق: عطا، محمد عبدالقادر، ناشر: دار الکتب العلمیه، منشورات محمد علی بیضون محل نشر: بیروت – لبنان ۱۴۱۰ق

حضرت حمزه سیدالشهداء

حضرت حمزه، عموى پیامبر گرامی اسلام صلى الله علیه و آله، از شخصیت‌هاى بزرگ در تاریخ اسلام است، که در دفاع از اسلام تا پاى جان ایستاد و آنگاه که توحید در مقابل شرک و خداپرستى در برابر بت‌پرستى قرار گرفت و رسول‌ خدا نیاز به یاران صدیق و حامیان مخلص داشت، به یارى آن حضرت شتافت. او در جنگ احد، در سخت‌ترین و خطرناک‌ترین وضعیت، که حتى بعضى از یاران نزدیک پیامبر میدان نبرد را ترک کرده، به قلّه‌هاى کوه‌ها و پشت سنگ‌ها پناه مى‌بردند، دلیرانه مقاومت کرد و با سپر قرار دادن خویش و نبرد با دو شمشیر، از رسول‌خدا دفاع کرد و حملات پیاپى دشمن را، که متوجه جان پیامبر بود، درهم شکست و سر انجام با فجیع‌ترین وضع به شهادتش رساندند و در تاریخ به عنوان یکى از بزرگترین سرداران و مجاهدان شجاع و با اخلاص و از مدافعان و شهداى نامى اسلام و به‌صورت عالى‌ترین الگو و سرمشق متجلّى گردید و مدال پرافتخار « سید الشهداء » از سوى رسول‌اللّٰه صلى الله علیه و آله نصیبش شد و لقب زیباى « اسداللّٰه » و « اسدالرسول » را به خود اختصاص داد… برای آشنایی بیشتر با این شخصیت بزرگ اسلام می توانید بر روی عنوان مربوط کلیک نمایید: